تسلی خاطر دعوتگران
تسلی خاطر دعوتگران
مترجم: رحمت الله خردنیا
ای مربی این مقاله کلماتیست که به تو هدیه میکنم ونامه ایست که برای تو می فرستم شاید که تو را به رقابت و جنب وجوش برای کار کردن در مجالهای تربیتی و دعوی ترغیب نماید.
ای مربی؛ ما ناچاریم که در روش تربیتی خود از چارچوب اخلاص شروع کنیم و از منهجی که رسول اللهe برای یارانشyاستفاده کرد ما نیز برای اطرافیان خود استفاده کنیم وبه خاطر اینکه تعدادی از تقابل با ما فرار می کنند دلتنگ و روگردان نشویم زیرا این سنت خداوند در بندگانش است وکمال حکمت از آن خداوند است وخداوند کار وعمل را از ما می خواهد ولی نتیجه را از ما نمی خواهد.
خداوند متعال می فرماید: [فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ] (فاطر۸) « خودت را با غم وغصه آنان هلاک مکن» وباز می فرماید: وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ یوسف ۱۰۳«بیشتر مردم ایمان نمی آورند هر چند که تلاش کنی» وهمچنین می فرماید: إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَن یُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ
/نحل ۳۷ «هر چند هم بر هدایت آنان حریص باشی پس همانا خداوند کسی را که گمراه بکند هدایت نمی دهد» ومی فرماید: إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ / قصص ۵۶ «تو نمی توانی هر کس را که دوست داری هدایت کنی ولی خداوند هرکس را که بخواهد هدایت می کند» و باز می فرماید: إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ / شوری ۴۸ «وظیفه توفقط تبلیغ ورساندن پیام است وبس!».
ای مربی داعی معروف شیخ ناصر العمر (حفظه الله) اینچنین می فرماید:
((راه دعوت، راه سختی است که با موانع مختلف پوشانده شده است و پر است از انواع محنت و آزمایشهای گوناگون. وداعیانی که از این راه می گذرند و در این راه ثابت قدم می مانند و به منهج آن التزام دارند بسیار کم هستند!! و بسیاری از داعیان هنگامی که در این راه می روند و می بینند که مردم بی توجه از کنار قضیه عبور می کنند و هدف وی تحقق نمی یابد.. سپس دوباره تلاش می کنند ولی اثر مستقیمی در دعوتش نمی بیند شک و اوهام در ذهنش زنده می شود و یک بار خود را متهم می کند وبار دیگر اطرافیان و یارانش را متهم می کند و در نهایت به این می رسد که این قوم دیگر دعوت و تربیت در آنها نفعی ایجاد نمی کند و با خودش می گوید: کافیست آنچه برای اینها انجام دادم و خودم را نجات بدهم بس است وتمام!
و خویش را معذور می کند به دلیل قول خداوند متعال: بقره ۲۷۲ «بر تو نیست هدایت کردن ایشان» و همچنین مائده ۱۰۵ «هنگامی که شما هدایت شدید کسی که گمراه شده است به شما ضرری نمی رساند» از این آیات اشتباه برداشت می کند.
ومنشأ ودلیل این نتیجه که به آن رسیده است عدم درک وتسلط وشناخت از حقیقت نصرت و یاری خداوند است واینکه یقیناً صبر و استقامت وی بر دعوت قومش با اینکه استجابت نکرده اند دارای اجری بزرگتر وگرانبهاتر و پیروزمندانه تر است به نسبت اینکه ایمان بیاورند به دعوت او واز وی پیروی کنند.))[۱]
ویرای او در این زمینه الگوهای بسیار نیکویی مانند سیرت پیامبران با قومشان وجود دارد. بنگر که چقدر از پیامبران قومشان را به توحید خداوند دعوت کردند و یک نفر هم دعوت ایشان را استجابت نکرد یا اینکه مقدار کمی به وی ایمان آوردند مانند نوحu ودیگران همانطور که پیامبرe فرمودند:{عرضت علیّ الأمم فجعل یمر النبیّ معه الرجل والنبی معه الرجلان والنبیّ معه الرهط والنبی لیس معه أحد}.[۲] متفق علیه
هنگامی که داعیان در دعوتشان پیروز نشدند همانند سید قطب (رحمه الله) بپندار که می فرماید: ((مجریانی هستنداز طرف خداوند هر کجا که باشند وبه هر شکل وکیفیتی که باشند خداوند از آنها خواسته که کار کنند .. وآنها هم کار کردند واجر خویش را دریافت کردند! و به آنها ربطی ندارد که دعوت به کدام سمت می رود زیرا این به کارفرما مربوط می شود وبه مجری ربطی ندارد.))[۳]
داعی معروف محمد راشد (حفظه الله) در کتاب منطلق اینچنین می فرماید:((شایسته نیست برای داعی که ناامید شود از اینکه وقت زیادی برای هرشب نماز قیام خواندن ومکرر ختم قرآن کردن ندارد چون کاری که او در تعلیم مردم وتربیت جوانان می کند بهتر ودارای اجر بیشتری است والگوی وی در این راه سلف صالحی هستند که برای نشر وتبلیغ دین مرتباً در حال سیاحت بودند و دائم در ارتباط با مردم بودند و منتظر نمی شدند که مردم خودشان بیایند وسؤال کنند برای مثال به اعرابی بنگر که سؤال کرد از رسول اللهe از ارکان اسلام و وقتی که پیامبر او را آگاه کرد اعرابی گفت من چیزی به آن زیاد نمی کنم وچیزی از آن کم هم نمی کنم. چگونه از پیامبرe پرسید که فرستاده تو به نزد ما آمده وگمان می کند که تو گفته ای فرستاده خدا هستی!
بلی به سراغ آنها رفته است وفرستاده او یک دعوتگر بوده است به خاطر اینکه پیامبرe بعضی از اصحاب را برای دعوت دادن آنها به دین اسلام می فرستاد وکسی که منتظر بماند که مردم به سوی او بیایند دعوتگر و داعی واقعی نیست.
وهمچنین می فرماید قسم به خدا ما در دعوت پیروز نمی شویم تا زمانیکه بخواهیم وقتهای اضافی خود را برای دعوت بگذاریم وخود و غذا خوردنمان را فراموش نکنیم.
وباز می فرماید که امام احمد (رحمه الله) هنگامیکه از صلاح وزهد شخصی می شنید از او پرس وجو می کرد ودوست داشت از حال او با خبر شود وشخص گوشه گیری نبود که از مردم فرار کند و داعی امروز موفق نمی باشد مگر اینکه از حال مردم با خبر باشد و از آنها پرس و جو کند وبرای دیدن آنها حرکت کند وآنها را در مجالس خودشان زیارت کند وکسی که منتظر می ماند که مردم به خانه وی بیایند به مرور زمان تنها می ماند وهنر خمیازه کشیدن را تجربه می کند! پس داعی ناچار است از تماس روزانه با مردم وترک مسایل دنیوی برای ساعاتی در روز تا به خدا روی آورد و از خدا بخواهد که شخص گمراهی را با وی روبه رو کند تا او را هدایت کند بعد از اینکه مشیئت خداوند هدایت او را خواست.
سپس می فرماید که در عصر حاضر اسلام بیشتر از آنکه به بحث در خصوص جزئیات فقه نیاز داشته باشد به داعیانی نیاز دارد که شانه به شانه در صفی واحد قرار بگیرند.))[۴]
وعبدالقادر گیلانی (رحمه الله) می فرماید زاهدی که تازه می خواهد کسب زهد کند از مردم فرار می کند ولی زاهدی که زهدش را کامل کرده است از مردم فرار نمی کند بلکه ایشان را طلب می کند چون که خدا را شناخته است وکسی که خدا را شناخت ار چیزی فرار نمی کند واز چیزی غیر از خدا نمی ترسد. وبه همین خاطرمحمد راشد در المسار اینچنین می فرماید:
((ولازم است برما داعیان که در دعوت به سوی خدا اسباب را به کار ببریم و بدانیم که هدایت از آن خداوند است وبر او توکل کنیم ولازم است بدانیم که عده ای در بین راه سقوط می کنند تا هنگامی که این سقوط پیش آمد ناامید نشویم واحساس خسران نکنیم وخود را ملامت نکنیم بعد از اینکه دیدیم کسانی که آنها را دعوت میکردیم به عقب بر میگردند وفرار میکنند بعد از اینهمه خستگی که با آنها متحمل شدیم زیرا بعضی از مردم مشیئت خداوند بر گمراهی آنهاست به خاطر گناهی که مرتکب شده اند یا امری دیگر که ما به حکمت خداوند در آن پی نمی بریم و اگر شخص دعوت شونده به عقب برگشت شخص دعوت کننده با اجر کامل بر می گردد.. پس نهالت را بکار ای دعوتگر و هنگامی که ثمر داد در ثمرش لذتی می بینی که می فهمی تو سازنده آن نیستی و بلکه خداست که آن را ساخته است [وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ] انفال ۶۳ «اگر تمام آنچه که در زمین است را بکارگیری نمی توانی بین قلوب آنها الفت ایجاد کنی ولی خداوند است که بین آنها الفت ایجاد می کند.»))[۵]
استاد مصطفی مشهور می فرماید:
((ای برادر در راه دعوت باید ثابت قدم بمانیم و هیچ قدمی بعد از ثابت شدن کج نشود و از راه به در نرود ودر هیچ زمانی ومکانی در این مسیر ملالت به ما دست ندهد و اگر چه خودش تنها در دورترین نقطه زمین یا در اعماق زندان باشد وباید نصرت خداوند را احساس کنیم همانا که خداوند بهترین دوست ویاری دهنده است . ای برادر مبادا ملالت به حرکتت رخنه کند حتی اگر نشانه های پیروزی و نصرت و نتیجه کار وجهادت در نزد مخاطبینت دور می نماید همانا خداوند متعال از روی رحمتش ما را بر حسب اعمال ونیاتمان محاسبه می کند وما را از روی نتیجه کارمان محاسبه و مؤاخذه نمی کند.))[۶]
[وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ] توبه ۱۰۵ «وبگوکار کنید که خداوند وپیامبرش ومؤمنین کار شما را خواهند دید».
و دکتر عبدالودود شلبی می فرماید: ((بیاد می آورم هنگامی که با یکی از مراکز آماده سازی مبشرین در مادرید اسپانیا رفت وآمد داشتم در انتهای ساختمان تابلوی بزرگی نصب کرده بودند که بر روی آن نوشته بود: ای مبشر جوان ما وعده وظیفه وکار ومسکن وفراش نرم و راحت را به تو نمی دهیم بلکه به تو متذکر می شویم که در این عمل تبشیری به جزء خستگی و مریضی چیزی دیگر عایدت نمی شود و تمام آنچه که به تو تقدیم می کنیم علم ، نان وفراشی خشن در آلونکی کوچک است، وقتی وفات کردی تمام پاداشت با خداست واز سعادتمندان راه مسیح خواهی بود….))[۷]
واستاد بلالی در تعلیق این مطلب می فرماید: ((این برای کسانی گفته می شود که بر باطل هستند وهرچند که کارشان زیاد هم باشد عاقبتی جزء جهنم ندارندو با این وجود این کلمات صدها نفر از مبشرین دارای مدارک پزشکی وداروشناسی بالا از جای جای جهان را به حرکت در آورده است.. برای رفتن به صحراهای خشک وسوزان که به جزء چادرها و باتلاقهای متعفن و مملو از میکروب چیزی دیگری یافت نمی شود وتازه سالهای طولانی بدون حقوق ثابت ـ به کلمه بدون حقوق ثابت توجه کنیدـ وجاه ومقام باید آنجا بمانند در حالیکه اگر هر کدام از اینها با استعداد و توانایی خودشان تجارت می کردند صد ها هزار دلار نفع می کردند ولی همه اینها را قربانی کردند به خاطر باطلی که به صحتش معتقد بودند. آیا بعد از آنچه گفته شد درست است کسانیکهدعوت همچون خون در رگهای آنان جریان نیافته و با خیالی راحت بر تکیه گاهشان تکیه زده اند و به این حدیث ضعیف استناد می کنند{روحوا القلوب ساعه بساعه}[۸] «ساعت به ساعت به تقویت قلب خود بپردازید»ـ آلبانی آن را ضعیف شمرده است ـ وآن را بهانه ایی برای تخلف از قافله دعوت قرار دهند)).[۹]
امام حسن بنا (رحمه الله) می فرماید: ((ای برادران مسلمان کلمه ایی ارزشمند وشفابخش را از بالای این منبر از من بشنوید: اینکه راه شما نقشه اش ترسیم شده وحدود آن مشخص شده ومن از این حدودی که کاملاً به آن اقتناع دارم که سالمترین راه برای رسیدن به هدف است تجاوز نمی کنم. بله؛ یقیناً راه درازی است ولی راه دیگری نداریم. مردانگی تنها با صبر واستقامت و جدیت و کار مشخص می شود. پس کسی که خواهان ثمر قبل از اکتمال آن است وگل را قبل از رسیدن می چیند پس من در این حالت با او نیستم وبهتر است که دعوتی غیر از دعوت ما را برای این ایده خویش پیدا کند وکسی که با من صبر کرد تا اینکه بذر رشد کند و درخت روییده شود وثمر به کمال برسد و وقت چیدن گل فرا رسد پس اجر او با خداست و خدا اجر ما ونیکوکاران را ضایع نخواهد کرد یا پیروزی وسروری ویا هم شهادت وسعادت!))[۱۰]
وامام اصفهانی (رحمه الله) می فرماید: ((کسی که به کسالت عادت کرد و وبه راحتی میل کرد راحتی را از دست می دهد زیرا حب هوای نفس وپیروی از آن باعث خستگی می شود وگفته شده که اگر می خواهی خسته نشوی خودت را با کار کردن خسته کن تا احساس خستگی نکنی)).[۱۱]
کسی که غرق در کار دعوی وتربیتی می شود ودر کار خود مخلص وصادق است از آن لذت می برد وخستگی را فراموش می کند، وابن قیم (رحمه الله) می فرماید کسی که راحتی را ترجیح داد راحتی به سوی او می آید و از امام احمد (رحمه الله) سؤال شد کی راحتی می آید گفت: راحتی زمانیست که قدمت را در بهشت بگذاری…
منبع: www.saaid.net ـ تسلیه للدعاه فقط ـ عبدالکریم القصیر
مترجم: رحمت الله خردنیا
[۱] – حقیقه الإنتصار ، ص ۱۲
[۲] – بخاری، کتاب الطب ، باب من لم یرق ، ج/۱۰ ، ص۱۷۹ ــ مسلم ، کتاب الإیمان ، ح/۳۷۴ ، ج/۳ ، ص ۹۲/۹۴
[۸] – مسند الشهاب القضاعی، ج/۱ ، ص ۳۹۳ ، ح ۴۳۹
[۹] – المصطفی من صفات الدعاه ، ص ۳۱۲
[۱۰] – مجموعه الرسائل ، ص ۱۲۷ ، المؤسسه الإسلامیه
[۱۱] – الذریعه الی مکارم الشریعه ، ص ۲۶۸