دولت در اندیشه ی امام حسن البناء
دولت در اندیشه ی امام حسن البناء
استاد جابر رزق
حادثه ی سقوط دولت خلافت در مارس ۱۹۲۴ به دست مصطفی کمال آتا تورک و اجرای توطئه جدای دین از دولت و الغای کامل دین که دولت ترکیه را به صورت یک دولت بی دین در آورد و نیز حوادثی که به دنبال این فاجعه به وجود آمد و امت اسلامی را در تمام اقطار عالم اسلام به لرزه در آورد باز تابی سخت در روحیه ی حسن البنا ی جوان داشت ….هجوم فکری صلیبی و علمانی {{لائیک }ای که به دنبال این حادثه حیات فکری و فرهنگی مصر را فرا گرفت نیز بر شدت در د او افزود این هجوم با ظهور چند کتاب که از مهمترین آنها (فی الشعر الجاهلی )طه حسین و (الاسلام و اصول الحکم )شیخ علی عبد الرزاق بود به اوج خود رسید .
طه حسین در کتاب خود در قرآن شک کرد و گفته های دروغ مستشرقین را بر ضد اسلام و پیامبر اسلام تکرار نمود و علی عبد الرزاق نیز در کتاب خود در صدد اثبات آن بود که دین از دولت جدا است و اسلام را از نظام حکومتی جدا کرد و آن را در همان مفهوم لاهوتی تنگ به همان گونه ی که غربیها می شناختند محصور ساخت .
اینها همه در تکوین اندیشه ی اما م البنا و بر انگیختن همت او و در رد این دروغ بافی ها و آشکار ساختن نادرستی آنها و بیان چهره ی واقعی آنها اثر گذاشت .
نادرست اندیشی ها و تبیین درک صحیح از اسلام به عنوان یک نظام فراگیر زندگی که به حیات امت هیمنه و تسلط دارد و در همه ی امور زندگی نظر می دهد قلمرو بزرگی گشود و بر پایه ی درک صحیح بود که امام البنا اهمیت بسیار زیادی به بیان منزلت و موقعیت دولت در اسلام داد .
او می گوید اسلامی که اخوان بدان ایمان دارد حکومت را رکنی از ارکان خود میداند و همان گونه که به ارشاد تکیه دارد بر اجرا نیز تکیه دارد ، خلیفه ی سوم قرنها قبل گفته بود (اجرای احکام اسلامی از را ه قدرت میسر است و نه تنها از راه تلاوت قرآن ) و و بالاتر از آن آنکه پیامبر (ص ) حکومت را یکی از دستگیره ها یاسلام می شناخت حکومت در کتب فقهی ما از عقاید و اصول به شمار میرود حکومت هم تشریع و تعلیم است هم قانون و قضا و هیچ کدام از اینها از همدیگر انفکاک پذیر نیست و بنابراین اگر اصلاحگرای اسلامی به همین دلخوش داشت که خود فقیه و مرشد باشد و احکام اسلامی را تقریر کند و تعلیمات اسلامی را پیوسته فرو خواند و فروع و اصول را تشریح کند اما دست اندر کاران را به حال خود بگذارد که برای امت قوانینی را بگذارند که خدا اذن نداده و امت را با نیروی اجرای شان وادار سازند با اوامر خدا مخالفت کنند نتیجه ی طبیعی چنین وضعیتی این است که صدای چنین اصلاح گرای همانند فریاد کردن در دشت و یا دمیدن در خاکستر باشد .
باز می گوید اسلام حنیف حکومت را به عنوان پایه ای از پایه های آن نظامی میداند که برای مردم آورده است .زیرا اسلام اجازه ی هرج و مرج نمی دهد و هیچ گاه جماعت مسلمانان را بدون پیشوا و رهبر نمی گذارد پیغمبر خدا (ص ) به پاره ای از اصحاب خود می فرمود :
(وقتی به شهری فرود آمدی که فرمانروا ندارد از آنجا بیرون شو ) ودر حدیث دیگری به پاره ای از اصحاب خود فرمود :
( وقتی سه نفر شدید یکی را امیر خود کنید )
امام البناء خوددارای مصلحان اسلامی از مطالبه ی حکومت را جرم می داند و می گوید : اگر مصلحان مسلمان ببینند مجریان امور گوش به فرمان خدایند و مجری احکام اویند و آیات خدا و احادیث پیامبر (ص ) را به مردم میرسانند در این صورت قابل قبول است که به همان صورت مرحله ی وعظ و ارشاد قناعت کنند .ولی اکنون که داریم می بینیم تشریع اسلامی در یک ودای است و قانونگذاری عملی و اجرای د ر ودای دیگری است خودداری مصلحان اسلامی از مطالبه ی حکومت یک جنایت است که هیچ چیز جز قیام و رها سازی قوه ی اجرای از دست کسانی که به احکام اسلام حنیف گردن نمی نهند کفاره ی آن نیست .امام البنا معتقد است حکومت قلب همه ی اصلاحات اجتماعی است زیرا اگر حکومت تباه و فاسد باشد تمام کارها تباه و به فساد می گراید و اگر صالح با شد تمام کارها به درستی می گراید
امام بنا بر پا سازی دولت اسلامی در مصر یکی از دو هدف اساسی جماعت می شمارد : ((همیشه به یاد داشته باشید شما دو هدف اساسی دارید :
- وطن اسلامی از هر گونه ساطه ی بیگانه رها شود :این حق طبیعی هر انسانی است و کسی جز ستمکاران جائر و مستبدان زور گو منکر آن نیست .
- در این وطن آزاد دولت اسلامی آزاد بر پا شود که به احکام اسلام عمل کند و نظام اجتماعی اسلام را پیاده کند و مبادی ارزشمند اسلام را برای مردم علنی سازد و دعوت حکمت آمیز اسلام را به مردم تبلیغ کند و تا چنین دولتی بر پا نشده است همه ی مسلمانان گناه کار اند و در برابر خدای علی کبیر به خاطر تقصیری که در اقامه ی چنین دولتی و خودداری از ایجاد چنین حکومتی روا می دارند ،مسئولند .و در چنین شرایط حیرت آوری ظلم به انسانیت است که دولتها بر پا شوند که به مبانی ستمکارانه ی خود ندا در دهند و برای دعوت های پوشالی خود فریاد بر آورند ولی در میان مردم کسی نباشند که به منظور بر پای دولت حق و عدل و صلح کار کنند .
و بدین سان دولت در اندیشه ی امام البنا دارای یک وظیفه ی اساسی است که همان نگاهبانی از دعوت اسلام و توحید کلمه ی مسلمین و نشر کلمه الله و تبلیغ رسالت الهی است تا فتنه نابود شود و دین همه از آن خدا باشد او می گوید :
اگر ما حکومت اسلامی داشته باشیم که دارای دیدگاه اسلامی صحیح و فکری مستقل باشد و آنگونه که در خور است عظمت گنجی را در اختیار دارد و جلال نظام اسلامی ای را به ارث برده است بشناسد و ایمان داشته باشد که درمان ملت و آئین همه ی مردم در آن است در آن هنگام است که همه ی ما حق داریم که مردم را بدان فرا خوانیم و دنیا را به نام اسلام دعوت کنیم .
امام بناء این را محکوم و رد می نماید که کمونیسم برای خود دولتی دست و پا کند و به نام آن شعار دهد و مردم را به آن فرا خواند و تبلیغات راه اندازد و در آن هزینه کند و مردم را به فرمانبرداری وا دارد و فاشیزو و ناشیزم ملتهای درست کنند و آن را مقدس شمارند و در راهش به مجاهده بپردازند و به پیرویش افتخار ورزند و کلیه ی نظامهای زندگیشان در بابر آموزشهایش خاضع شود مسلکهای اجتماعی و سیاسی گوناگون دیگر نیز یارانی نیرومند پیداکنند جانها و خردها و اندیشه ها و قلمروها و دارایهاو کتاهبها و همه ی کوششهایشان را وقف آن کنند و به خاطر آن زندگی کنند و به خاطر آن بمیرند ولی ما مسلمانها یک حکومت اسلامی به دست نیاوریم که دعوت واجب اسلامی را که واجد همه ی خوبیهای این نظامها و فاقد همه ی بدیهای آنهاست ،بر پا سازد و به عنوان یک نظام جهانی که همه ی مشکلات بشریت را به صورتی صحیح و واضح و آسان حل کند و به دیگر ملتها عرضه دارد در حالی که پیش از پیدای نظامات گوناگون دیگر و پیش از آنکه این نظامات دعوت و تبلیغ را آئین خود کنند اسلام دعوت را فریضه ی قطعی دانسته و آن را بر ملتها و جماعات مسلمان واجب کرده است .
امام بناء در رساله الاخوان المسلمون تحت رایه القرآن ، نیز از مأموریت جماعت خود سخن می گوید (ماموریت اصلی ما چیست؟ )
به اجمال آنکه ما در برابر این موج طغیانگر شهر نشینی ماده گرایانه و تمدن مادی آمیخته با کامجویها و شهواتی که ریشه ی امت اسلامی را بر افکنده و آنان را از زعامت پیامبر (ص ) و هدایت قرآن دو رساخته و عالم را نیز از انوار هدایت آنها محروم کرده و صدها سال پیشرفت آنها را به تاخیر انداخته است ایستادگی کنیم تا این موج طغیانگر از سرزمین ما رخت بر بندد و قوم ما از بلای آن آزاد شود البته ما بدین حد متوقف نمی شویم بلکه ما این تمدن را در زادگاه خودش نیز دنبال می کنیم و در اعماق سرزمینش با آن می جنگیم تا همه ی جهان به نا م پیامبر (ص ) ندا در دهند و همه ی دنیا به تعالیم قرآن یقین آورند و پرتو بلند اسلام به کره ی اسلام سایه افکند …در این هنگام اسیت که آنچه مسلمانان در سر داشتند تحقق خواهد یافت و دیگر فتنه ای نخواهد بود و همه ی دین ازان خدا خواهد بود .
آنگاه در کشور های اسلامی چنان حکومتی بر پا کنیم که در نظامات مختلف خود این آیات را تحقق بخشد :در نظام داخلی این آیه را می فرماید :
((میان مردم با آنچه خدا نازل کرده حکم کن و از هوا های آنان پیروی مکن و از این که تورا از پاره ای از آنچه خدا به تو فرو فر ستاده است بفریبند بپرهیز …))
و در نظام روابط بین المللی این آیه را می فرماید :
(( و بدن سان ما شما را امتی میانه قرار دادیم که گواه بر مردم باشید و پیامبر (ص ) گواه شما باشد ))
و در نظام قضای از این آیه مدد می گیرد که می فرماید :
(نه به خدا سوگند که اینان ایمان نیاورند تا مگر تو را در آنچه در میان آنان در می گیرد به داوری گیرند و آن گاه از آنچه داوری کرده ای هیچ رنجشی در جان خود نیابند و به راستبی سر به فرمان آرند )).
و در نظام دفاعی و ارتش از این آیه که هدف بسیج عمومی را تحقق می بخشد :
((سبک و سنگین کوچ کنید و در راه خدا با جان و مالتان به جهاد بپردازید ))
و در نظام اقتصادی مستقل د رمورد ثروت و مال و دولت افراد این آیه را اساس قرار می دهد که می فرماید :
((داراییهایتان را که خدا مایه ی پایداریتان قرار داده به بی خردان ندهید ))
و نظام فرهنگی و آموزشی که به جهالت و تاریکی پایان می دهد و با جلال و شکوه وحی با نخستین ایه ی کتاب خدا هماهنگ است می فرماید :
((بخوان به نام پروردگارت که بیافرید )).
و در نظام خانه و خانواده که دختر و پسر و زن و مرد مسلمان می پرورد این آیه را تحقق می بخشد که می فرماید :
((ای کسانی که ایمان آورده اید خودتان و خاندانتان را از آتشی که آتشگیره اش مردم و سنگ است نگاهداری کنید ))
و رد نظام فردی و رفتار شخصی رستگاری ای را که در این آیه خواسته شده است پیاده می کند :
((براستی که آنکه نفس خود را تزکیه کرد رستگار شد ))
همه ی اینها همراه با روح عامی که بر تمان افراد امت از حاکم و محکوم سایه افکنده و بر این آیه استوار است که می فر ماید ::
((در آنچه خدا به تو داده خانه ی آخرت بجوی و بهرهات را از دنیا فراموش نکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده تو هم نیکی کن و درجستجوی تباهی بر روی زمین نباش ))
آری ما فرد مسلمان ، خانواده ی مسلمان ، ملت مسلمان ، نظم مسلمان و دولت مسلمانی می خواهیم که دولتهای اسلامی را رهبری کند و پراکندگیهای مسلمانان را فراهم آورد و مجدشان را به آنان باز گرداند و سرزمینهای گمشده وطن های غصب شده و کشورهای شکست خورده شان را به آنان باز پس دهد و آ نگاه پرچم جهاد و لوای دعوت به سوی خدا را بر افرازد تا جهان را با تعالیم اسلام سعادتمند سازد .
این است آن جایگاهی که امام بنا برای دولت قائل بود و این است آن وظیفه ای که او بدان آغازید به عقیده ی او داشتن دولت در طبیعت اسلام است زیرا اسلام بدون دولت بر پا نخواهد شد چون هر امری که در قرآن و سنت است اگر بخواهد اجرا شود اقتضای آن دارد که نظام اسلامی و دولت اسلامی برپا شود
زیرا اجرای این احکام جز در پناه نظام خالص اسلامی و دولت اسلامی که امر خدا را بر پادارد تضمین شده نیست برپای اسلام در ان حدودی که خدا ترسیم کرده و پیغمبر تبیین نموده مقتضی آم است تا دولتی اسلامی بر پا شود که اسلام را در همان حدود تعیین شده بر پا دارد و این منطقی است که جز گردنکشان کسب منکر آن نیست چه ممکن نیست در سایه ی یک دولت غیر اسلامی که همت آن بر پا شدن اسلام نیست اسلام بر پا شود زیرا چنین دولتی اگر چیزی از اسلام کم شود به او زیانی نمی رسد و هیچ چیزی مانع جنین دو لتی نیست که اسلام را تعطیل کند و یا آن را منحرف ساخته و به کژراه برد اسلام به صورت صحیح تنها در سایه ی دولتی بر پا می شود که خود بر مبنای اسلام و اجرای حدود اسلام بر پا شده باشد زیرا بیشتر احکامی که اسلام آورده و اجرای آن بر عهده ی افراد نیست و بلکه بر عهده ی حکومتها است و همین به تنهای دلیبل قطعی است بر آنکهخ حکومت جزو طبیعت اسلام و از مقتضیات آن است و اسلام هم دین است هم دولت .
آری حسن البناء برپاداری دولت اسلامی که نظام اسلامی را در همه ی قلمروهای زندگی بر پا دارد بزرگترین هدف اخوان المسلمین قرار داد و بر نامه ها و خط مشیها پیاده کردن این هدف را با الهام از قرآن کریم و با هدایت یابی از سیره ی رسول کریم (ص)و با رهنمود خواهی از تاریخ سلف صالح این امت و با درک کامل متغییر های زمان و شرایط زندگی بر نهاد .
و پس از او جانشین او رهبر کار آزموده حسن الهضیمی نیز از او پیروی کرد آنجا که در گفتاری که پیوسته در گوش اخوان طنین انداز است گفت :
شما باید دولت قرآن را در جان خودتان بر پا کنید تا در سرزمین شما بر پا شود و پایان سخن آنکه کاروانئ اخوان در هر کجا که برادران مسلمانی باشند به همین راه خواهد رفت .
——————————————
منبع : دین و دولت در اندیشه شهید حسن البنّاء
مؤلف : استاد جابر رزق
مترجم : محمد جواد حجتی کرمانی
انتشارات : اطلاعات