اندیشه

جنگ در راه خدا برای عدالت اجتماعی

جنگ در راه خدا برای
عدالت اجتماعی

شهید شید قطب

لازم است تنها جنگی را
که اسلام مشروع دانسته و به آن اعتراف میکند و لازم میداند، مورد گفتگو و بیان
قرار دهیم:

پیامبر فرمود: ”
آنکه برای اعلای کلمه خدا مبارزه میکند، در طریق خدا است”. آن کلمه خدایی که
اگر کسی در راه آن مبارزه کند مبارزه اش در راه خدا به شمار می آید ،‌کدام است؟

مقصود از
کلمه خدا “
که از آن تعبیر به اراده خدا میشود و برای ما افراد بشر آشکار
است، عبارت از آن حقیقتی است که با ناموس و سنت خلل ناپذیری که برای جهان آفرینش و
انسان قرار داده شده، موافقت دارد.

سابقاً گفتیم: همبستگی
در طبیعت جهان آفرینش، و همکاری در زندگی افراد بشر، دو قانونی هستند که خداوند آنها
را برای ادامه زندگی میخواهد. آن نظم متناسبی که در ساختمان جهان آفرینش به کار
برده شده و مانع از فساد و از هم گسیختگی عالم است، و به زندگی نیرویی بخشیده که
همواره به طرف ترقی و تکامل پیش میرود، و تعاون و همکاری را که موجب برقراری خیر
عمومی برای جمیع افراد بشر در طول تاریخ است، برقرار میسازد:

مائده ۲ نسبت به نیکو کاری و پرهیز کاری معاونت داشته باشید و هیچگاه نسبت به گناه و
دشمنی یار و همکار نباشید.

اسلام برای هدایت تمام این مردم آمده است، بنا بر این از آثار واقعیت “کلمه
خدا”
و اراده خدا، اینست که این خیر عمومی را که اسلام آورده، به جمیع
مردم برساند و از هرگونه عواملی که بین مردم و آن، حایل شود، جلوگیری نماید.

از این جهت، چنانچه کسی که بخواهد سنگ راه این خیر عمومی نسبت به مردم شود و
با نیرو و قدرت بین آن و مردم حایل گردد، چنین کسی دشمن خدا و متجاوز به کلمه خدا
و اراده عمومی اوست، و بایستی از راه دعوت و تبلیغ این خار سر راه برداشت و دوباره
“کلمه خدا”
را تحقق بخشید.

البته منظور این نیست
که اسلام را به زور به آنها بقبولانیم و بر آنها واجب کنیم، بلکه منظور این است که
به آنها آزادی فکر و وسعت اطلاعات که موجب هدایت و رسیدن به خیر عمومی است، داده
شود، تا در نتیجه آنها هم هدایت شوند، وگرنه اسلام هیچکس را مجبور نمیکند که در
مقابل او سر تسلیم فرود آورد و جبراً به آن معتقد شود، بلکه کسانی را که در سر
راهش قرار دارند و مردم را از طریق حق منحرف میکنند، مانند خار از سر راه دور
میکند:

انفال ۳۹ با آنها کار زار کنید تا فتنه نمانند و دین یکسره خاص خدا شود.

این همان جنگی است که
اسلام آنرا جایز شمرده و مردم را به آن ترغیب کرده است، و خداوند پیغمبرش را امر
کرده که مؤمنین را نسبت به آن ترغیب و ترحیص کند، و خود نیز مردان رزمنده ای را که
در معرکه های این چنین جنگی، جانفشانی میکنند دوست میدارد و به آنها وعده درجات
عالی بهشت را داده است.

اسلام برای این آمده
که عدالت را در سراسر روی زمین بگستراند، و عدالت به معنی واقعی کلمه را به تمام
معنی و جهات: عدالت اجتماعی، عدالت قانون گذاری و عدالت بین المللی، در میان جامعه
بشریت بر پا دارد.

بنا براین، هرگاه کسی
راه ظلم و ستم را پیش گیرد و از دادگری و عدالت دوری گزیند، او با “کلمه
خدا” و اراده او مخالف است، و بر مسلمان ها لازم است که با چنین شخصی برای
اعلام کلمه توحید، بجنگند، و آنهایی را که علیه دیانت سر ستیز برداشته اند به سوی
حق باز گردانند. و این حکم حتی شامل حال مسلمان هایی میشود که راه جنایت و جور را
پیش گرفته اند، یعنی بر دیگر مسلمان ها واجب است که علیه آنها شمشیر بکشند تا بار
دیگر آنها را تحت لوای عدالت مطلقه اسلام در آورند.

پس، عدالت مطلقه و جلوگیری
از ظلم و بیداد گری، همان “کلمه خدا” است که لازم است در هر حال
و در هر جا، از همه چیز برتر و بالاتر باشد:

حجرات ۹ اگر دو دسته از مؤمنان کارزار کنند، میانشان را صلح دهید اگر یکیشان بر
دیگری تجاوز کند، با آنکه تجاوز میکند جنگ کنید تا فرمان خدا باز آید،
اگر به
طرف خدا بازگشت، میانشان را به عدالت اصلاح دهید، و انصاف کنید که خدا انصاف گران
را دوست میدارد.

وقتی که اسلام مسلمان
ها را امر کند که با مسلمان های دیگری که راه ظلم و ستم را پیش گرفته اند، برای از
بین بردن ظلم و برقراری عدالت، مبارزه کنند، بی شک به آنها امر خواهد کرد که برای
دفع هرگونه ظلم: ظلم بر خودشان، ظلم بر هر مظلومی که قادر نیست ستم را از خود دفع
کند، مبارزه کنند، بشرط اینکه خودشان به هیچ وجه مرتکب بیداد گری نشوند. ولو نسبت
به بیدادگرانی که میخواهند آنها را از ستم گری باز دارند:

بقره ۱۹ در راه خدا با کسانی که با شما مبارزه میکنند، نبرد کنید، ولی راه ستم و جور
را پیش نگیرید که خدا ستم گران را دوست نمیدارد.

نسا ۷۵ چرا در راه خدا
برای نجات آن بیچارگان، از مردان و زنان و کودکان که گویند: پروردگارا ما را از
این دهکده ستمگران بیرون ببر، و برای ما از نزد خویش دوستی بیاور و برای ما از نزد
خویش یاوری بیاور، کارزار نمیکنید؟”

تنها برای این نوع
هدفهای انسانی بزرگ است که اسلام شمشیر کشیدن را جایز می داند، و امر جهاد را بزرگ
میشمرد، به سربازان مجاهد، عالیترین درجات شهادت و پاداش را نوید میدهد:

توبه ۱۱۱ خداوند از مؤمنین جانها و مالهایشان را در عوض اینکه برایشان بهشت است،
خریده، تا در راه خدا مبارزه کنند، بکشند و کشته شوند، وعده خداست که در تورات و
انجیل و قرآن فرموده.

آل عمران ۱۷۱_۱۶۹ کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، بلکه آنها زندگانند و
نزد پروردگار خویش روزی میبرند، به آنچه خدا به آنها از کرم خود داده خوشدلند، و
از سرنوشت کسانی که از پی میپرسند، و هنوز به ایشان نپیوسته اند شادمانند که نه
بیمی دارند و نه غمگین میشوند. به نعمت و کرم خدا و به اینکه خدا پاداش مؤمنان را
تباه نمیکند شادمانند…

تنها برای همین هدفهای
عالی که اسلام به مسلمان ها دستور میدهد که گروه های نظامی فراهم سازند، و برای
نبرد با دشمن نیرو تهیه کنند، و هیچ وقت سست نشوند که آنها را به صلح بی قید و شرط
دعوت نکنند…

انفال ۶۰ هرچه توانستید، قوه و اسبان بسته، برای جنگ با آنها آماده کنید، که بدان
وسیله دشمن خودتان و دشمن خدا را بترسانید.

محّمد ۳۵ سست مشوید و کافران را به صلح مخوانید که شما برترید و خدا با شما است و هرگز
خدا اعمالتان را کتمان نکند.

تجهیز قوا

علاوه برا این، فراهم
کردن عده، و افزایش نیرو و سلاحهای جنگی، خود مقصود به لذات نیز هست و از نظر منطق
اسلام، یکی از ضروریات و لوازم زندگی اجتماعی بشمار میرود…

بطور مسلم، اسلام
آخرین رسالت آسمانی است که به زمین آمده، و جامع هر نوع عقیده لازمی است که خدا
برای بشر خواسته است. و اسلام همان دینی است که تمام قواعد اساسی را که پیغمبران
دیگر آورده بودند، دارا است:

آل عمران ۱۹ دین نزد
خدا تنها اسلام است.

بنا براین هر،
پیغمبری، برای این آمده که مردم را به بندگی و تسلیم برای خدای واحد بی همتا، دعوت
کند. و بعد از همه آنها محّمد(ص) این دین (اسلام) را آورد:

مائده ۴۸ در حالیکه تصدیق کننده و نگهبان مطالبی است که در کتابهای گذشته بوده است.

بنا براین، این آخرین
رسالت به منزله وصی رسالت های گذشته، نسبت به روح و حیات تمام جامعه انسانیت است،
و بایستی برای وصی، نیرو و قدرتی باشد تا بتواند وصایتش را عملی سازد.

البته منظور این نیست
که به جبر و ایجاد هراس متوسل شود، بلکه از راه احترام و هیبت لازم است برای این
مقصود بکوشد. اینکه ما میگوییم بایستی اسلام دارای نیرو و قدرت باشد، برای این است
که اگر برای حفظ مردم حدود و مرزی وجود نداشته باشد، خواه ناخواه از طریق حقّ
منحرف خواهند شد و راه ضلالت را پیش خواهند گرفت.

از این جهت، برای
تامین عدالت اجتماعی، لازم است یک منبع نیرو و قدرتی وجود داشته باشد. تا دقیقا
حساب کارهای مردم را داشته باشد، ولو آنکه هرگز قدرت خود را در باره آنها اعمال
نکنند، زیرا مکتب هدایتی گوشه نشین، وجودش مهمل، و چیز خوب ناتوان، دور افتاده و
بی ثمر خواهد بود.

روی این جهات، فراهم
ساختن نیرو لازم است، تا در روی کره زمین قدرتی وجود داشته باشد و هرگاه مردمی از
طریق حق منحرف شدند آنها را به راه راست بازگرداند و از ستم ستمگرانی که در طریق
جور و دشمنی طغیان میکنند، جلوگیری نماید. امنیت و صلح و آرامش را برای مردم حفظ
کند و نام خدا را از استخفاف و سستی، دور بدارد.

ولی، هنگامی که آزادی
به معنی واقعی کلمه، تحقق پذیرفت، و کسی با زور از توسعه و نفوذ کلمه خدا جلوگیری
نکرد و مردمی را که دین صحیحی برای خود اتخاذ نموده اند، مورد اهانت و اذیت فرار
نداد، هنگامی که عدالت مطلقه در جامعه حکم روا گردید، هیچکس بر دیگری ظلم نکرد، و
کسی حق استثمار نداشت، زمانی که امنیت اجتماعی برای ضعفا و ناتوانانی که قادر نیستند
از حقوق خود دفاع کنند، برقرار گردید و از ستم گری ستم کار جلو گیری به عمل آمد، و
او هم به صلح و هم زیستی متمایل گردید، و بلاخره وقتی که چنین زمانی پیش آمد و همه
این مطالب تحقق پیدا کرد، در این صورت، اسلامی که دارای نیروی احتیاطی است_ و در
صورت بروز عوارض ناگوار آماده نبرد است_ جنگ را تحریم میکند و مردم را بی درنگ به
طرف صلح میخواند:

انفال ۶۱ اگر آنها میل به صلح پیدا کردند، شما نیز به آن متمایل شوید و به خدا توکل
کنید.

نساء ۹۰ اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدنند و پیشنهاد صلح به شما دادند، خدا
برای شما نسبت به آن راهی قرار نداده است.

——————————————-

منبع : اسلام و صلح
جهانی

مولف : شهید شید قطب

مترجم : هادی خسرو
شاهی /زین العابدین قربانی

انتشارات: دفتر نشر
۱۳۷۲

 

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا