ویژگیهای اندیشهی جدید اسلامی چیست ؟
ویژگیهای اندیشهی جدید اسلامی چیست ؟
نویسنده: دکتر محسن عبدالحمید/ مترجم: داود نارویی
پژوهشگر هوشمند و ژرفنگر هرگاه اندیشهی این دسته از اندیشهوران نوین اسلامی را مطالعه و بررسی کند، خداوند را خواهد ستود که خردمندان مسلمان را به راهی یگانه برای فهم مبانی، پایهها، ساختارهای مشروح، تمدن انسانی و مشکلات بزرگ اسلام در برابر یورش اغواگریهای جنبهی مادی و بیبندوباری تمدن کنونی غرب، رهنمون شد؛ پدیدهای که به خیزش نوین اسلامی کمک کرد تا برای راهگشایی مقولههای بازسازی در راه از سرگیری زندگانی مبتنی بر اندیشهی ژرف علمی، کاوش ریزبینانهی فرهنگی – تمدنی و درک درست مقاصد اسلام در زندگی، یکدست و یکپارچه اقدام کند. انسجام عقیدتی و نگرهی یکسان فکری نزد مجددان و اندیشهوران مسلمان در دوران جدید در موارد ذیل تجسم مییابد:
نخست: اشتراک نظر همگان در این مورد که فهم درست مقولههای عقیدتی اسلام ناگزیر بایستی بر کتاب و سنت متکی باشد و نبایستی در مقولههای غیبی اندیشهناپذیر – که موجب میشود خرد مسلمانان از مقولههای عینی جهان ماده به دور ماند و در انحرافات، اختلافات و گمراهیها فرو رود – به کند و کاو کلامی پرداخت؛ به ویژه آنکه مقولههای فوق با ساختارهای گذشتهی خود در این روزگار مطرح نمیشوند، بلکه مقولههای دیگری که مشکلات گوناگون مرتبط با روند عینی زندگی را بررسی و حل و فصل میکنند، ظهور یافته است.
دوم: از افغانی گرفته تا بعدیها در این مورد اشتراک نظر دارند که جریانهای کهن اندیشهی اسلامی، جنبهی اجتهادی داشتهاند و در روزگار خود با چالشهای فکری رویاروی شدهاند و گاه درست عمل کردهاند و گاه دچار اشتباه شدهاند. امروزه نیز زنده کردن آنها اصلاً مصلحت نیست؛ چون نسلهای جدید ما را دچار از هم گسیختگی و پراکندگی میکنند. میدانیم که درون مایهی معرفتی آنها از لحاظ شکل و محتوا، متعلق به گذشته است و هیچ پیوندی با چالشهای فلسفی و فرهنگی روزگار ما ندارد. امروزه ما با فلسفهها و اندیشههایی رویاروی هستیم که از لحاظ مفاهیم، خیزگاه و درونمایهی خود با جریانهای فکر کهن تفاوت دارند. از این روی، ناگزیر بایستی با سبک و درونمایهای نو به رویارویی آنها رفت. بایستی کتاب و سنت را که حجت خداوند بر بندگان هستند و پس از کتاب و سنت جز اجماع شرعی مسلمانان در چارچوب ضوابط اصولی، حجتی دیگر وجود ندارد، نقطهی عزیمت خویش قرار داد. مطالعهی جریانهای اندیشهی کهن اسلامی صرفاً برای آن است که نخست بایستی از آنها الهام گرفت و دیگر برای آنکه چگونه بایستی از جنبههای منفی، مفاهیم و درونمایهی آنها فراگذشت.
سوم: همگان اشتراک نظر دارند که فقه اسلامی، فقهی پویا، ابدی و فرازمانی است و با اصول، قواعد و مقاصد خود نسبت به دگردیسیهای بسامان و سالم زندگی انعطاف نشان میدهد و راهگشاییهای عینی ارائه میکند. بنابراین جز در برابر کتاب و سنت، نسبت به گفتههای پیشینیان هیچ تعصب و خشک اندیشی در کار نیست.
چهارم: در بیان جهانبینی اسلام، همگان خیزگاهی یگانه و مبتنی بر بنیان فهم برخاسته از کتاب و سنت در پیش گرفتهاند؛ این خیزگاه نیز از روزنهی روش عقلانی و اندیشهی نوین علمی، که از خلال قانون علیت و غایتمندی جهان، به پیشرفت باورمند است، صورت میبندد.
پنجم: اشتراک نظر کامل در این باب که در این روزگار مسلمانان ناگزیر بایستی به درک سنتها و قانونمندیهای خداوند در هستی، بپردازند و به سود بنیانگذاری تمدن نوین خود، آنها را کار ببندند و از هر پدیدهای نو و سودمند در حوزهی دانش، فنآوری، ساماندهی و اندیشه بهره ببرند، بیآنکه اصالت را از دست بدهند و خویشتن خویش را نابود کنند. همان گونه که پیامبر(ص) فرموده سخن حکیمانه گمشدهی انسان مؤمن است، هر جا که آن را بیابد از دیگر مردمان بدان سزاوارتر است.
ششم: مبارزه با نمادهای گونهگون بدعتگذاریها، عقلانیت خرافهپرستی و روحیهی مسئولیت گریزی. در سدههای اخیر این پدیدهها نیروی حرکت و تحول را در زندگی مسلمانان در هم شکسته است و اکنون نیز پیوسته در برابر فرایند گذار جامعهی اسلامی از روزگار ایستایی به آیندهی پویا و دگرگونساز، سنگاندازی میکند.
هفتم: بسنده نکردن به مطالعهی از هم گسسته و تک بعدی شریعت اسلام و گذار به مطالعهی مفاهیم عام در کل ساختار شریعت؛ مثل نظام حکومت، جامعه، اقتصاد، دفاع، دادرسی و تربیت؛ چون این نظامها به مثابهی جایگزین اسلامی نظامهایی تلقی خواهند شد، که به زندگی مسلمانان تهاجم آوردهاند و در سایهی تیغ و دشنهی استعمارگران و نهادهایی که در سرزمینهای اسلامی از خود بر جای نهادهاند، نسلهای مسلمانان را تربیت کردهاند.
صدها پژوهش و پایاننامهی دانشگاهی در این حوزه، به ویژه پژوهشها و پایاننامههای دهههای اخیر قرن بیستم، دلیلی است قطعی برای این رویکرد ضابطهمند قانونگذاری.
هشتم: اشتراک نظر همگان در این باب که گشودن گره کور مشکلات اجتماعی آدمیان، اینک تبدیل به ضرورتی تمدنی شده است، به ویژه مقولهی از بین بردن ستمهای اجتماعی که در شکل سیطرهی آدمیان بر همدیگر، توزیع نادرست ثروت، تحمیل استبداد سیاسی، حکومت انحصاری، سیطره بر مردم تطبیق ندادن و الزامآور نساختن اصل شورا، نمودار شده است.
نهم: تمام مجددان و اندیشهوران مسلمان با اعلام مبارزه و پیکار گسترده، موضع خویش را نسبت به نیروهای گوناگون و ستمگر استعمار در جهان، تبیین کردهاند؛ چون از نگاه دین اسلام، مسلمانان جز آزاد نمیتوانند زندگی کنند؛ آنان بایستی زمام امور خویش را به دست داشته باشند؛ استقلال و یکپارچگی خود را حفظ کنند و به سان پیکری واحد که چون عضوی از آن به درد آید دیگر اعضا با بیخوابی و دردکشیدن با آن همدردی میکنند، همکاری و همپشتی داشته باشند. یکپارچگی امت نیز تنها در چارچوب همکاری دستهجمعی عینیت مییابد، آن هم مشروط بر اینکه در یک جامعه یا سازمان مقتدر اسلامی متبلور شود که حرکت سیاسی، نظامی و تمدنی امت را رهبری کند و برای دفاع از کرامت امت و تمام ستمدیدگان، نیرویی دادگر را تشکیل دهد. این نیرو نبایستی به ابزاری برای تجاوز تبدیل شود، برای آنکه اسلام آیین مهر است.
دهم: فراگذشتن از اندیشهی انتزاعی و آرزوهای دور و دراز و تبدیل ساختن آنها به یک جنبش مقتدر ایمانی؛ این جنبش بایستی انسان مسلمان را بازسازی کند و از سرگشتگی، بیراههروی و انحراف رهایی بخشد؛ اصالت ناب اسلامی را به وی باز گرداند و امت را بر بستر مسیر اسلام بگذارد.
آنچه گفته شد اندیشههای بنیانی سیر اندیشهی اسلامی در دنیای جدید بود. هر انسان پاکدینی بایستی برای این اندیشهها بسترسازی کند تا در بین نسل نو رواج و رونق یابد؛ چون بنیان یکپارچگی عقیدتی و فکری جامعهی اسلامی در این روزگار به شمار میرود. افزون بر آن، تنها قرائت درست از اسلام راستین همین است که دانشوران و دعوتگران اندیشهور ابرازش داشتهاند.
نسلهای متوالی امت در روزگار نو، اینان را به ایمان ژرف، دانش سرشار، موضع جزمی و پیکار متوالی شناختهاند. اینان طی یک سده کامل با رنج کشیدن و چالش در چارچوب ضوابط اصولی و راستین فهم کتاب و سنت و درک حقایق ، آن زندگی و تحولات هولناکی که در دنیای کنونی ما در حال رخ دادن است، دست به پیکار زدهاند. این موضع عقیدتی، فکری و جهادی به مثابهی اجماع امت بر این فهم اصولی، تلقی میشود.
آنانی که از تعصبات مذهبی، عقلانیت خرافهپرست و مردهپرست و خشک اندیشی فکری، بستری برای اصطکاک و چالش میسازند و فرزندان مسلمان را با اموری سرگرم میکنند که جز زیان و چنددستگی به بار نمیآورند، در حق دین و امت خویش و انسجام عقیدتی و رویکرد یگانهی فرهنگی – تمدنی آن، مرتکب جرمی بزرگ میشوند.
دانشوران و اندیشهوران گذشتهی ما خالصانه وظیفهی خویش را انجام دادهاند و با سلاحهای گوناگون آن روزگار کوشیدهاند در زمان خویش در برابر دشمنان اسلام بایستند. اینک بایستی بر همگان درود فرستیم. اختلافات آنان را دستاویزی برای اختلافات جدید قرار ندهیم. نه تنها بایستی آن اختلافات را بر نیانگیزیم، بلکه بایستی به مشکلات و رنجهای دوران خویش بپردازیم، تا شاید بتوانیم در راستای نوزایی فرهنگ واپسمانده و غیر اسلامی خویش گام برداریم؛ زندگی خودمان را دگرگون سازیم و جامعهی خویش را از تهدیدهای درونی و بیرونی رهایی بخشیم . اگر عوام به سبب ناآگاهی و زیر سیطرهی تعصب کورکورانه قرار داشتن معذورند، مسلماً دانشوران و آگاهان مسلمان، معذور نخواهند بود؛ زیرا آنان قادر به تحقیق و پژوهش هستند و میتوانند حقایق را در منابع اصلی آنها پی بگیرند.
در اینجا پرداختن به مقولهی فهم هنوز مانده است. نویسندگان کمونیست، ملیگرایان مارکسیست و لیبرالهای سکولار از این قضیه دستاویزی میسازند تا بر اندیشهی نوین اسلامی – که باور به فراگیرندگی عقیدتی، قانونی، اخلاقی و فرهنگی اسلام دارد – یورش برند. مقولهی مزبور عنوان سلفیه است که خوانندهی ناآگاه و سطحینگر، واپسگرایی و پیوند تنگاتنگ با گذشته و ننگریستن به اکنون و آینده را از آن الهام میگیرد. در راستای تکمیل این تصویر نفرتانگیز میکوشند حقایق را تحریف کنند و دست به گمراهسازی بزرگی بزنند.
آنان مطالب گسسته را از نوشتههای اصلاحگران، اندیشهوران و نویسندگان حوزهی اندیشهی نوین اسلامی، آن بخش را که حاوی بزرگداشت اخلاق و خلوص سلف در میدان دانش و پیکار در راه تمدنسازی و فراوردههای آن هستند و مسلمانان را به پیروی و الگوپذیری از آنان و گام گذاردن در راه آنان فرا میخوانند، نقل میکنند و آن بخش از نوشتههایشان را که در باب ضرورت اجتهاد و انعطافپذیری ضابطهمند در برابر تمدن جدید و برنامهریزی علمی و ساماندهی برای بازسازی تمدن اسلامی جهت دگرگون ساختن اکنون و ساختن آینده هستند، نهان میدارند. مکاتب و ایدئولوژِیهای بدخواه اسلام، هواداران رویکرد اسلامی را چنان به تصویر میکشند که گویی آهنگ گذشته را سر میدهند، تاریخ را از حرکت بازمیدارند و به تحول، پیشرفت و گام گذاردن در دنیای جدید تمدن، باور ندارند. بازخوانی آگاهانهی نوشتار کوتاه ما در باب دستاوردها و کوششهای مجددان، به طور قطع این تهمتهای غیرعلمی و غیر روشمند را تخطئه میکند و میزان ناآگاهی آنان را از اسلام به مثابهی یک دین و اندیشهی اسلامی مبتنی بر آن به مثابهی اجتهاد نوین اسلامی در رویارویی با زندگی جدید و معضلات فرهنگی – تمدنی آن، روشن میکند.
با وجود این، ناگزیر بایستی مطلبی عرضه بداریم که بتواند در باب این مقولهی مهم داوری کند و آنان را که از آب گلآلود ماهی میگیرند و پا به میدان نبردی عریان و ایدئولوژیک علیه اسلام میگذارند، رسوا کند. آنان میکوشند به خواستهایی فراتر از آنچه مینویسند یا بدان فرا میخوانند، دست یابند. برای رسیدن به این خواستها، روش شناسی علمی، منصفانه و بیطرفانه را،که میتواند در راه رسیدن به حقیقت کاربرد داشته باشد، به پهنای دیوار میکوبند.
—————————————————-
منبع : بازسازی اندیشهی اسلامی/ مؤلف: دکتر محسن عبدالحمید/ مترجم: داود نارویی/ نشر احسان