تو کجایی از دعای «یا خدا!»
تو کجایی از دعای «یا خدا!»
هنگامی که از سختی ستم فریاد میکشی، جز انعکاس صدای خود را نمیشنوی و هنگامی که از شدت درد، آه و ناله میکنی، غیر از دردِ ناله، چیزی را نمییابی و در اثر ستم و سیطره، اشک از چشمان جاری میشود، بدان که تو تیرهایی کاری را در اختیار داری که ستمکاران از آنها بیخبرند، اما پروردگار مستضعفان از آنها آگاه است، تیرهایی که هنگام بر آوردن فریاد «یا رب» از کمان دعای تو پرتاب میشوند.
هنگامی که موج ناآرام میشود طوفان به جنب و جوش در میآید، عقلها سست و ناتوان میشوند، فریاد بلند میشود، ضعف رسوا میشود، و مردم به ناتوانی خود و قدرت او و فقر خود و بینیازی وی اعتراف میکنند، در این هنگام زبانها به خاطر جلب عنایت و تواضع در برابر او به حرکت در میآیند و با فریاد «یا رب» او را به یاری میطلبند.
هنگامی که راهها را میپیمایی و میبینی که بسته شدهاند، درها را میزنی و میبینی که بسته شدهاند و از اهل کمک و یاری، کمک میخواهی اما جز ناتوان و ترسو را نمیبینی، بدان که تنها به این خاطر همهی درها به روی تو بسته شدهاند تا در او را بزنی و همهی دستاویزهای تو قطع شدهاند تا به دستاویز وی دست بیاویزی و او بسیار دوست دارد که فریاد «یا رب» را از تو بشنود.
هنگامی که مصیبت فرا میرسد، و مصیبت استحکام مییابد و تیر بر تیرهای انبوه دیگر شکسته میشود و بند بلایا گرههای خود را محکم میسازد و تاریکیها بر یکدیگر انباشته میگردند، در این حالت یقین داشته باش که نوری عظیم، تاریکیهای این ظلمات را از هم میگسلاند که از لابهلای فریاد « یا رب» میتابد.
هنگامی که ثروتمند به دارایی خود تکیه میکند، قدرتمند به قدرت و توان خود تکیه میکند، صاحب مقام به نفوذ و سلطهی خود تکیه میزند، خانم مؤمن همهی این قدرت را دور میاندازد و تنها به پروردگار و پدید آورندهی خود تکیه میکند و به پایهای محکم پناه میبرد؛ آن گاه که از ژرفای وجود خود، فریادرسی میکنی و فریاد «یا رب» را برمیآوری.
ای خانم بدان که خداوند پاک، همهی کلیدهای غیب را دارد، و تنها او است که غصه و غم را از میان برمیدارد. پس در پیشگاه وی با اصرار دعا کن. بنابراین هرگاه غصه، اندوه و یا رنجی به تو برسد باید دستهای تواضع را به سوی مولای خویش بلند کنی و با یکی از دعاهایی که سرور بشریت(ص) آن را به تو آموخته است او را به فریاد بخوانی و به صورت پیوسته و دائمی این دعا را تکرار کن که:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ الْعَجْزِ وَالْکَسَلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ الْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ غَلَبَهِ الدَّیْنِ، وَقَهْرِ الرِّجَالِ،
خدایا! من از غصه و اندوه، از ناتوانی و کسالت، از ترسویی و بخیلی، از غلبهی بدهی و سیطرهی مردم به تو پناه میآورم.
اگر این دعا را به صورت پیوسته تکرار کنی، در معانی آن تأمل کنی، خداوند به اذن خود رنج، غصه و غم تو را گشایش میدهد.
از عبدالله بن مسعود(رض) روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ، ابْنُ عَبْدِکَ، ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی، وَجَلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی. إلااذهب الله هَمَّهُ و اَبدَلَ مکانَ ُزنِهِ فَرَحاً
قالوا یا رسول الله أَینبَغی لَنا أن نَتَعَلَّمَ هَؤلاءِ الکَلِماتِ؟ قالَ: أَجَل ینبَغِی لَمِن سَمِعَهُنَّ أَن یَتَعَلَّمَهُنَّ
خدایا! من بندهی تو و فرزند بندهی تو و فرزند کنیز تو، در کنترل تو هستم. پیشانی من در دست تو است، فرمان تو در حق من جاری است، قضای تو در حق من عدل است.
خدایا! من با توسل به هر اسمی که خودت را با آن نامیدهای، یا در کتابت نازل کردهای، یا به یکی از مخلوقات خویش یاد دادهای یا ترجیح دادهای که نزد تو در علم غیب بماند، از تو درخواست مینمایم که قرآن را نور سینه، بهار دل، برطرف کنندهی اندوه من، و از بین برندهی دل مشغولی من بگردانی.
خداوند حتماً غم او را از بین میبرد و به جای اندوه او شادی جایگزین میکند.
گفتند: ای رسول خدا! آیا این کلمات را نیاموزیم؟ گفت: چرا! حتماً برای هر کسی آنها را بشنود شایسته است آنها را بیاموزد.
از اسماء بنت عمیس(رض) نیز روایت شده است که گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود:
أَلَا أُعَلِّمُکِ کَلِمَاتٍ تَقُولِینَهُنَّ عِنْدَ الْکَرْبِ ، أَوْ فِی الْکَرْبِ : اللَّهُ ، اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا “
آیا کلماتی را به تو نیاموزم که در هنگام انواع رنج – یا در هنگام رنج – آنها را بگویی؟ (بگو) بی تردید خدا پروردگار من است و من چیزی را شریک وی نمیسازم.
از عبدالله بن مسعود(رض) روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
آیا سخنانی را به تو نیاموزم که موسی(ع) هنگام عبور دادن بنیاسرائیل از دریا، آنان را بر زبان آورد؟ ما نیز گفتم: چرا؛ ای رسول خدا! فرمود: بگویید: اللهم لک الحمد و إلیک مشتکی، و أنت المستعان و لا حول و لا قوه إلا بالله العظیم: خدایا! حقیقت هر سپاس و ستایش شایستهی تو است. شکایت نزد تو آورده میشود. از تو درخواست یاری میشود. و هیچ تاب و توانی جز (با تکیه و استناد به تاب و توان) تو وجود ندارد.
از ابن عباس(رض) روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام رنج و اندوه میفرمود:
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَظِیمُ الْحَلِیمُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ، وَرَبُّ الْأَرْضِ، وَرَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ
هیچ فرمانروا و فریادرسی جز الله بسیار شکیبای بسیار بزرگ وجود ندارد. هیچ فرمانروا و فریادرسی جز الله، پروردگار عظیم عرش وجود ندارد. هیچ فرمانروا و فریادرسی جز الله، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین، و پروردگار کریم عرش وجود ندارد.
یکی از دعاهای حسن بصری(رح) در زمانی که حَجاج او را فراخواند و خداوند او را از دست وی نجات داد، این بود:
ای همدم و همنشین من در هنگام سختی! ای نجات دهندهی من در هنگام هر رنج، ای ولی من در هنگام هر نعمت، ای حاضر من در هر غربت، ای مونس من در هر وحشت، ای رازق من در هر نیاز، ای فرمانروا و فریادرس من و ای فرمانروا و فریادرس پدران من: ابراهیم، اسحاق و یعقوب- درود و سلام کامل خدا بر آنان و بر محمد – در این کار من گشایش و راه خروجی ایجاد فرما! ای مهربانتربن مهربان!
یکی از دعاهای جعفر صادق (درود خدا بر او باد) در هنگامی که منصور او را فراخواند تا او را به قتل برساند، این دعا بود که خداوند متعال او را نیز نجات داد.
خدایا! با چشمان خود که نمیخوابند، از من پاسداری کن. من را در سایهی رکن خود قرار ده که هیچ وقت از بین نمیرود. با قدرت خویش بر من، من را حفظ کن و در حالی که تو امید من هستی من را از بین نبر.
ای پروردگار! چه بسیار نعمتهایی که مرا از آنها برخوردار ساختی، که من شکر آنها را کم به جا آوردم و چه بسیار بلاهایی که من را به آنها مبتلا ساختی و من در برابر آنها کم صبر بودم.
پس ای کسی که شکر من در برابر نعمت وی کم بود ولی من را محروم نساخت! و ای کسی که صبر من در برابر ابتلای وی کم بود و من را خوار نساخت! ای صاحب نعمتهای شمارشناپذیر! ای صاحب نیکیهای گسستناپذیر! به وسیلهی دنیایم من را بر دین خویش یاری ده، با تقوایم من را بر آخرتم یاری کن و من را از آنچه از آن غایب ماندم، حفظ کن و در آنچه بر ذهن من هم خطور کرد، من را به خودم وانگذار.
ای کسی که گناهان به وی زیانی نمیرسانند و مغفرت از او کم نمیکند! آن دسته از گناهان من را بیامرز که به تو زیانی نمیزنند و چیزهایی را به من بده که از تو کم نمیکنند؛ ای خداوند بسیار بخش! از تو گشایشی نزدیک، صبری جمیل، عافیت از همهی بلایا و شکر عافیت را درخواست میکنم.
***************************
نام کتاب: غم مخور خانم از زندگی لذت ببر/ تألیف: نبیل بن محمد محمود / ترجه: زاهد ویسی / سنندج/ آراس ۱۳۹۱