فضیلت ذکر ” لا حول ولا قوه إلاَّ بالله ” و پاداش آن
فضیلت ذکر ” لا حول ولا قوه إلاَّ بالله ” و پاداش آن
نویسنده : عبدالرزاق بن عبدالمحسن البدر
بیشک از جمله کلمات عظیمی که نصوص دربارهی فضیلت آن، و بیان منزلت و جایگاه والای آن آمده حَوْقَله یا همان گفتن «لاحول ولا قوه إلاَّ بالله» است. این سخن در برخی احادیث به صورت چسبیده و پیوسته به کلمات چهارگانهای که پیشتر سخن دربارهی آنها به صورت تفصیلی بیان شد، آمده است. از جمله نصوصی که این کلمه، به صورت پیوسته و همراه با آن کلمات آمده حدیثی است که ترمذی و حاکم به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کردهاند که: رسول الله فرمودند:
«هر کس روی زمین: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ وَسُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِالله را بگوید به طور قطع همهی گناهان او بخشیده میشوند اگر چه بیشتر از کف دریا باشند»[۱].
و همچنین حدیثی که ابوداود و نسائی و دارقطنی و دیگران از ابن ابی اوفی روایت کردهاند که: شخصی به نزد رسول الله آمده و گفت: ای پیامبر من نمیتوانم که قرآن را یاد بگیرم چیزی به من بیاموز که [به جای آن] مرا کفایت کند. پیامبر فرمودند:
«بگو: سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ وَلاَحَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ» سپس آن عرب بادیهنشین آن جملات را گفت و دستش را مشت کرد سپس گفت: اینها برای خدا است، پس برای خودم چه؟ پیامبر فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی وَٱرْحَمْنیِ وَعافِنِی وَارْزُقْنِی وَاهْدِنِی» (خداوند مرا ببخش و به من رحم کن و مرا عافیت عطا کن و روزی عطا فرما و هدایتم نما). آن عرب بادیهنشین آن مطلب را برگرفته و دستش را مشت کرد پیامبر فرمودند: «اما این شخص دستانش را از خیر پُر نمود»[۲]
از ابوسعید خدری روایت شده که رسول الله فرمودند: «باقیات صالحات را زیاد کنید. کسی پرسید: ای پیامبر آنها کدامها هستند؟ پیامبر فرمود: گفتن الله اکبر ولا إله إلا الله وسبحان الله والحمد لله ولا حول ولا قوه إلا بالله». این حدیث را احمد و ابن حبان و حاکم و دیگران روایت کردهاند[۳]. در سند این حدیث أبوسمح دراج بن سمعان وجود دارد که صدوق است اما در روایتش از ابوهیثم ضعف وجود دارد[۴]. و این از آن موارد است.
تعدادی از صحابه و تابعین لاحول ولا قوه إلاّ بالله را در مجموع «باقیات الصالحات»[۵] به حساب آوردهاند، امام احمد در مسندش روایت کرده که از امیرالمؤمنین عثمان بن عفان درباره «باقیات الصالحات» سؤال شد که آنها کدامها هستند؟ ایشان فرمودند:
«عبارتند از: (گفتنِ) لا إله الا الله، وسبحان الله، والحمدلله، والله اکبر، ولا حول ولا قوه إلاّ بالله»[۶] ابن جریر از ابن عمر روایت کرده که از او دربارهی «باقیات الصالحات» سؤال شد و او پاسخ داد: [گفتنِ] لا إله إلا الله، والله اکبر، وسبحان الله، ولا حول ولا قوه إلاَّ بالله. مالک از سعید بن مسیب روایت کرده که گفت: «باقیات صالحات عبارتند از: سبحان الله، والحمدلله، ولا إله إلا الله، والله اکبر، ولا حول ولا قوه إلاَّ بالله».
ابن جریر طبری از عماره بن صیاد روایت کرده که گفت: «سعید ابن مسیب دربارهی «باقیات صالحات» از من سؤال کرد، در پاسخ گفتم: عبارتند از نماز و روزه، سعید گفت: درست جواب ندادی، گفتم: منظور زکات و حج است، سعید گفت: درست پاسخ ندادی، باقیات صالحات این پنج کلمهاند: لا إله إلا الله، والله اکبر، وسبحان الله، والحمدلله، ولا حول ولا قوه إلاّ بالله». این سخن ابن مسیب این توهم را ایجاد میکند که «باقیات صالحات» محصور در این پنج کلمهاند اما آنچه علمای محقق نسبت به آن اتفاق نظر دارند این است که باقیات صالحات شامل همه کارهای خیر و نیک است. همچنان که ابن عباس در تفسیر «باقیات صالحات» گفته: منظور ذکر خداوند است، کلام لا إله إلا الله، والله اکبر، وسبحان الله، والحمدلله، وتبارک الله، ولا حول ولا قوه إلا بالله، وأستغفرالله، و صلوات فرستادن بر رسول الله، و انجام روزه و نماز و حج و پرداخت صدقه و زکات و آزاد کردن بنده، و جهاد، و به جای آوردن صلهی رحم و همه کارهای نیک همگی جزو باقیات صالحات هستند؛ کارهایی که برای اهلش در بهشت تا زمانی که آسمانها و زمین بر پا باشند باقی میمانند.
در خصوص فضیلت این کلمه و بیان جایگاه عظیم آن نزد خداوند و اجر و ثوابی که از [گفتن] آن به دست میآید نصوص خاصی از سوی رسول الله نقل شده است، از جمله حدیثی که امام بخاری و امام مسلم از ابو موسی اشعری روایت کردهاند که: ما در سفری همراه پیامبر خدا بودیم، هر گاه بر تپّهای بالا میرفتیم «الله اکبر» میگفتیم، و در روایتی دیگر: از هیچ مکان مرتفعی بالا نمیرفتیم و به درون هیچ درهای فرود نمیآمدیم مگر این که با صدای بلند الله اکبر میگفتیم، پیامبر فرمودند: «ای مردم آرام و خوددار باشید چون شما شخص کر یا غائب را نمیخوانید بلکه خداوند را میخوانید که او شنوا و بیناست»، سپس پیامبر نزد من آمد و من با خود (آهسته) میگفتم: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ» (هیچ حرکت و قدرت و استطاعتی وجود ندارد مگر به خواست خدا). پیامبر فرمودند: «ای عبدالله بن قیس! بگو: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهُ إِلاَّ بِاللهِ، این گنجینهای از گنجینههای بهشت است»، یا فرمودند : «آیا تو را به کلمهای راهنمایی نکنم که آن گنجینهای از گنجینههای بهشت است؟ آن کلمه، لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ است»[۷].
یکی از علماء در شرحی بر این حدیث گفته: «پیامبر معلم امتش است، هر گاه آنان را بر حالتی از خیر دیده خواهان خیر بیشتری برای آنان بوده است، پیامبر دوست داشته کسانی که صدایشان را به خاطر گفتن اخلاص و تکبیر بلند میکنند حرکت و قدرت را نیز به خدا نسبت دهند و بدین شیوه توحید و ایمان به قدر را گرد هم آورند، و در حدیث آمده است: «هر گاه بنده بگوید: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، خداوند میگوید: بندهام تسلیم شد و گردن نهاد»، حاکم این حدیث را روایت کرده، با سندی که حافظ ابن حجر دربارهی آن گفته: «قوی» است[۸].
و در روایتی دیگر آمده: «آیا تو را به کلمهای در زیر عرش راهنمایی نکنم که آن گنجینهای از بهشت است؟ بگو لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، خداوند میگوید: بندهام تسلیم شد و گردن نهاد» این حدیث را حاکم روایت کرده و گفته: «صحیح است و سببی پوشیده که به صحت حدیث، ضرر برساند، برای آن بیان نشده است» و ذهبی با او موافقت کرده است.
امام احمد و ترمذی و ابن حبان و دیگران از ابو ایوب انصاری روایت کردهاند که: آن شب که پیامبر را به اسرا و معراج بردند، با ابراهیم ملاقات کرد، ابراهیم فرمود: «ای محمد به امتت بگو که نهال بسیاری در بهشت بکارند، پیامبر فرمود: نهال بهشت چیست؟ ابراهیم فرمود: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ»[۹].
امام احمد از ابو هریره روایت کرده که پیامبر فرمودند: زیاد بگویید: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ. چون این عبارت یکی از گنجینههای بهشت است»[۱۰].
احمد و ترمذی و حاکم و دیگران از قیس بن سعد بن عباده روایت کردهاند که پدرش او را نزد پیامبر فرستاد تا در خدمت پیامبر باشد، قیس گوید: پیامبر نزد من آمد در حالی که نماز خوانده بودم. با پای خود به من زد و فرمود: «آیا تو را به یکی از درهای بهشت راهنمایی نکنم؟ گفتم: حتماً این کار را بکنید. فرمود: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ»[۱۱].
اینها برخی از احادیثی هستند که در بردارنده بیان فضیلت این کلمهی بزرگاند همچنین این احادیث حاوی پاداشهای بزرگ، و نعمات و برکات ارجمند، و فوائد گوناگونی هستند که در دنیا و آخرت از این کلمه حاصل میگردد.
ابن عراقی/ تعدادی از فضائل نقل شده در خصوص این کلمه را در ابیاتی زیبا و شیرین به نظم کشیده و میگوید:
یا صاح أکثر قول لاحول ولا | قوه إلاَّ فهی للداء دواء |
ای دوست من ذکر لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ را بسیار بگو زیرا این ذکر داروی بیماری (های قلب) است.
وإنها کنزٌ من الجنه یا | فوز امریء لجنه المأوی أوا |
این ذکر گنجینهای از گنجینههای بهشت است و خوشبختی از آن کسی است که به جنت المأوی بازمیگردد.
له یقول ربنا اسلم لی | عبدی واستسلم رضیاً هوی |
پروردگارمان به او میگوید: تسلیم شو ای بندهام و گردن بنه و هوی و آرزوهای خودت را رضایتمندانه تسلیم کن.
همچنین این شعر را با خود زمزمه میکرد:
تبرّأ من الحول والقوه | تنل أیَّ کنز من الجنه |
از حرکت و قدرت خودت دوری بگیر به هر گنجینهای از بهشت میرسی.
وسلِّم امورک الله کی | تبیت وتصبحَ فی جنَّه |
و کلیهی امورت را به خداوند بسپار تا صبح و شام در بهشت به سر بری.
ولا ترج إن مسَّ خطب سوی | إلهک ذی الفضل والمنَّه |
اگر مشکلی برایت پیش آمد جز به خدایت امیدوار مباش، خدایی که دارای فضل و منّت است.
وواظب علی الخیر واحرص | علی أداء الفرائض والسنه |
بر انجام کارهای خیر مداومت داشته باش و بر ادای فریضهها و سنتها حریص باش.
وکن سالم الصدر للمسلمین | من غلٍّ وحقدٍ ومن ظنَّهٍ[۱۲] |
و سینهات را از کینه و حقد و سوءظن نسبت به مسلمانان سالم نگهدار.
از خداوند کریم و بخشنده میطلبیم که ما را بر انجام هر کار خیری که او دوست داشته و میپسندد موفق گرداند، و ما را از هر لغزشی در سخن و عمل مصون دارد. ما حرکت و تحول و قدرتی نداریم مگر به خواست خدا، او ما را کفایت کرده و وکیل خوبی است.
۵۵- حقیقت لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ
پیشتر دربارهی فضیلت کلمه: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ» سخن گفته شد، این کلمهی بزرگ که دارای مفاهیم والا و معانی عمیق و ژرف است. احادیث به شیوههای گوناگون، گویای والایی و عظمت و بزرگی این کلمه هستند، زیرا که پیامبر بیان کرده که این کلمه از درهای بهشت، و از گنجینههای زیر عرش، و نهالهای بهشت، و از باقیات صالحات است که لازم و شایسته است بنده به طور مکرر بدان بپردازد، همچنین گفتیم که پیامبر دستور داده تا کلمه: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ بسیار گفته شود. و همهی اینها به روشنی و صراحت بیانگر عظمت فضیلت این کلمه و جایگاه والای آن است و این که کلمهای عظیم و ارجمند و رفیع بوده و لازم است که شخص مسلمان بدان توجه کرده و بسیار آن را بر زبان آورد، و مسلمانان با تکرار زیاد آن لحظاتشان را آباد نمایند زیرا این کلمه نزد خدا از فضیلت والایی برخوردار بوده، و خداوند پاداش زیادی بدان اختصاص داده، و نعمات و برکات متنوع، و لطفهای متعدد در دنیا و آخرت از آن حاصل میشود.
از جمله مسائل ضروری و مورد تأکید بر هر مسلمانی در این باره آن است که مفهوم و مدلول و معنای این کلمه را دریابد، تا وقتی که با این کلمه خدا را ذکر مینماید بر اساس علم و درک و فهم مدلولی باشد که خدا را با آن یاد میکند، اما این که فرد مسلمان سخنی را تکرار کند که معنایش را درنیابد یا الفاظی را بر زبان آورد که مدلول و مفهوم آنها را درک نکند، این کار فاقد تأثیر بوده و نفع اندکی در پی دارد، به همین خاطر هر مسلمانی ناگزیر است که در این ذکر، و بلکه در دیگر ذکرهایی که خدا را با آن یاد میکند، نسبت به معنا و مفهوم آنچه را که میگوید آگاه بوده و از مضمون آن مطلع باشد، زیرا بدین شیوه است که ذکر بهره و نتیجه داده، و فایدهاش متحقق گشته، و ذکرکننده از آن سود میبرد. پیشتر سخن پیامبر به ابو هریره را بیان داشتیم که فرمود: «آیا تو را به کلمهای در زیر عرش راهنمایی نکنم که آن گنجینهای از بهشت است؟ بگو: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، خداوند میفرماید: بندهام تسلیم شد و گردن نهاد».
این کلمهی تسلیم شدن و فرمانبرداری کردن، و اختیار دادن و تبری جستن از حرکت و قدرت خود، و واگذار کردن آن به خداوند است، و این که آدمی چیزی از کارش در دست خودش نیست، او صاحب ترفندی برای دفع شر از خود نیست، و نمیتواند خیر و خوبیای را برای خود جلب و جذب کند مگر به اراده و مشیّت خداوند متعال. آدمی از معصیت به طاعت، و از بیماری به تندرستی، و از ناتوانی به قدرت و توانایی، و از نقصان به کمال و فزونی تغییر نمییابد مگر به واسطهی اراده و مشیت الهی، آدمی توان اقدام به انجام کاری از کارهایش، یا متحقق کردن هدفی از اهدافش، یا نقشه و غرضی از نقشهها و اغراضش را ندارد مگر به ارادهی خداوند عظیم. هر آنچه را خدا بخواهد میشود، و هر آنچه را نخواهد نمیشود، کنترل و اختیار امور در دست اوست، و کارها و امور آفریدهها بسته به قضا و قدر اوست، هر آن گونه که بخواهد آن را تغییر میدهد و هر آن گونه که اراده کند بدان خاتمه میدهد، کسی و چیزی نمیتواند تقدیرش را پس زند، و کسی نمیتواند حکمش را مورد تعقیب قرار دهد، هر آنچه را بخواهد روی میدهد، آن چنان که او میخواهد و در وقتی که او میخواهد، بدان صورت که او میخواهد بیهیچ افزایش و یا کاهشی، و بیهیچ به پیش افتادن و یا به تأخیر افتادنی. خلق و فرمانروایی خاصّ اوست، ملک و حمد از آن او، و دنیا و آخرت متعلق به او، و نعمت و لطف از آن او، و ستایش نیکو فقط مختص به اوست، قدرتش همه چیز را در برگرفته،
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ۸۲﴾ [یس: ۸۲].
«جز این نیست که فرمانش – چون [آفریدنِ] چیزی را بخواهد [این است] که به او گوید: موجود شو. پس بیدرنگ موجود میشود».
و یا میفرماید:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَهٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾
[فاطر: ۲].
«[درِ] رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن [رحمت] هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را بازدارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست».
و کسی که جایگاه و منزلتش این چنین باشد باید که به الوهیتش گردن نهاد، و به عظمتش تسلیم شد، و همه کارها را به او واگذار کرد، و هر حرکت و قدرتی را به او منتسب نمود، و به همین خاطر خداوند به بندگانش یاد داده که با این کلمهی بزرگ که دری از درهای بهشت و گنجی از گنجهای آن است به بندگی و عبادتش بپردازند.
این کلمه، کلمهای عظیم است که به معنی کمک و یاری خواستن صادقانه از خداوند یگانه است همچنان که کلمه توحید لا إله إلا الله به معنی عبادت راستین انجام دادن برای خداوند است. لا إله إلا الله فقط زمانی تحقق مییابد که همهی عبادت صادقانه از آن خدا باشد و لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ فقط زمانی تحقق مییابد که همه کمک و یاری خواستن راستین از خداوند صورت پذیرد، خداوند این دو موضوع را در سورهی فاتحه که برترین سورهی قرآن است گرد آورده است آنجا که میفرماید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ۵﴾ «تنها تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میجوییم» گفتن جملهی اول به منزلهی تبری جستن از شرک و گفتن جملهی دوم به منزله تبری جستن از حرکت و قدرت (خود)، و تفویض و واگذار کردن آن به خداوند است. عبادت مرتبط به الوهیت خداوند سبحان، و استعانت (طلب یاری) در ارتباط با ربوبیت اوست. عبادت، هدف، و استعانت، وسیله است. و راهی برای تحقق بخشیدن به این هدف عظیم وجود ندارد مگر با این وسیله یعنی: یاری جستن از خداوند، که هیچ حرکت و قدرتی وجود ندارد مگر به خواست او. به همین خاطر هر کس آن را در غیر جای خودش به کار گیرد یا آن را در غیر مراد و هدفش قرار دهد دچار خطا شده است، شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «با این حال این کلمه (لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ)، کلمهی استعانت و یاری جستن است، و نه کلمهی استرجاع (إِنّا للهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُون). بسیاری از مردم به هنگام روی دادن مصیبتی و به منزلهی استرجاع آن را میگویند، و آن را از سر بیتابی و ناشکیبایی میگویند، و نه به خاطر صبر و تسلی کردن»[۱۳].
فهم گذشتگان رحمهم الله درخصوص این کلمهی عظیم، برگرد این مفهوم و معنایی که ذکر شد میچرخد. ابن ابی حاتم در تفسیرش از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ» گفته: «نمیتوانیم حرکتی در جهت عمل به عبادت و طاعت انجام دهیم مگر به یاری و کمک خدا، و قدرتی در جهت ترک گناه و معصیت نداریم مگر به یاری و کمک خدا».
هم چنین ابن ابی حاتم نقل کرده که از زهیر بن محمد دربارهی تفسیر «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ» پرسیده شد و او گفت: «هر آنچه را دوست داری و به دست میآوری فقط به یاری خداست، و آنچه را از آن بیزار و متنفری جز به یاری خدا رها نمیکنی»[۱۴].
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، یاری رساندن و کمک کردن را واجب و مقرر میکند، و به همین خاطر پیامبر گفتن آن را وقتی که مؤذن میگوید: حی علی الصلاه، سنّت قرار داد که شنونده در پاسخ مؤذن بگوید: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، و وقتی مؤذن میگوید: حی علی الفلاح، شنونده در پاسخ میگوید: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ، [و در جریان ماجرایی که در سوره کهف آمده] شخص مؤمن به دوستش گفت:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ﴾ [الکهف: ۳۹].
«کاش! وقتی که وارد باغ میشدی (و این همه نعمت و مرحمت، و آثار قدرت و عظمت را میدیدی) میگفتی: ماشاءالله! (این نعمت از فضل و لطف خدا است و آنچه خدا بخواهد شدنی است!) هیچ قوّت و قدرتی جز از ناحیهی خدا نیست (و اگر مدد و توفیق او نباشد، توانایی عبادت و پرستش را نخواهیم داشت)».
به همین خاطر به کسی که از تأثیر بد چشم کسی میترسد دستور داده میشود جملهی: مَاشَاءَاللهُ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ را بگوید، این که میگوید، ماشاءالله به این معناست که هر آنچه خدا بخواهد صورت میگیرد، و این به معنی امنیت او نیست، بلکه به معنی ایمان او به قَدَر خداوند است و میگوید: لا قوه الا بالله، و در حدیث ابوموسی اشعری که متفقعلیه است روایت شده که پیامبر فرمودند: «لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ گنجینهای از گنجینههای بهشت است»، گنج مالی گردآوری شده است که نیازی به جمعآوری ندارد، با این همه این کلمه متضمن توکل به خداوند و نیاز به او است، بدیهی و مسلّم است که چیزی روی نمیدهد مگر به یاری خدا، و مردم هیچ توان و ارادهای جز آنچه خداوند در آنان پدید آورده ندارند. لذا وقتی قلب از یاری گرفتن از مردم گریخته و دست کشیده، و آن را از خدا میطلبد آن را از خالقش میطلبد؛ کسی که فقط اوست که میتواند یاری و مساعدت نماید … و به همین خاطر خداوند در آیات متعدد دستور داده تا فقط بر او توکل نمایند، و در اثر آمده که: «کسی که قویتر بودنش در میان مردم او را شاد میگرداند باید بر خدا توکل نماید، و کسی که ثروتمندتر بودنش در میان مردم او را خوشحال میکند باید بدانچه در دست خداوند است خاطر جمعتر باشد از آنچه خود دارد»[۱۵].
بیشک سودمندترین و والاترین دعا برای آدمی این است که از خداوند درخواست نماید تا او را یاری کند که رضایت و خشنودیش را به دست آورده و توفیق انجام طاعتش را دهد.
این همان دعایی است که پیامبر آن را به محبوبش معاذ بن جبل یاد داده و فرمود: «ای معاذ، به خدا سوگند که من تو را دوست دارم، پس فراموش نکن که بعد از تمام شدن هر نمازی بگویی: «اَللَّهُمَّ اَعِنِّی عَلی ذِکْرِکَ وَشُکْرِکَ وَحُسْنِ عُبادَتِکَ» (خداوندا مرا بر یاد و سپاس و حسن عبادتت یاری کن)». این دعا، عبارتِ استعانت و یاری خواستن است؛ هم چنان که ماهیت و ویژگی سخن لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ این چنین است. یاری جستن از خدا برای محقق ساختن برترین هدفها، و ارزشمندترین خواستها و تقاضاها، به طور مطلق، که همان عبادت خداوند سبحان است، عبادتی که خداوند آفریدهها را برای تحقق بخشیدن بدان خلق کرده، و آفریدهها برای قیام بدان آفریده شدهاند، به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «در سودمندترین دعا اندیشیدم آن را در طلب یاری برای خشنود نمودن خدا یافتم، سپس همان را در سوره فاتحه در ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ۵﴾ دیدم»[۱۶].
پروردگارا تنها تو را میپرستیم، و برای تو نماز گزارده و سجده میبریم، و به سوی تو میشتابیم، به رحمتت امیدوار بوده و از عذابت میترسیم. هیچ حرکت و قدرتی نیست مگر به یاری تو، ما را چشم بر هم زدنی، و حتی کمتر از آن، به حال خود رها مکن.
———————-
منبع : فقه ذکر و دعا / مؤلف: عبدالرزاق بن عبدالمحسن البدر / مترجم: گروه علمی فرهنگی موحدین / نشر عقیده
[۱]– مسند (۲/۲۱۰، ۱۵۸)، و سنن ترمذی (شماره: ۳۴۶۰)، و مستدرک حاکم (۱/۵۰۳)، و صحیح الجامع (شماره: ۵۶۳۶).
[۲]– سنن ابو داود (شماره: ۸۳۲)، و سنن نسائی (۲/۱۴۳)، و سنن دار قطنی (۱/۳۱۴ و ۳۱۳).
[۳]– المسند (۳/۷۵)، و صحیح ابن حبان (الإحسان) (شماره: ۸۴۰)، و مستدرک (۱/۵۱۲).
[۴]– تقریب التهذیب اثر ابن حجر (ص: ۲۰۱).
[۵]– (کهف/۴۶)، و (مریم/۷۶).
[۶]– مسند (۱/۷۱).
[۷]– صحیح بخاری (شماره: ۶۳۸۴، ۴۲۰۵)، و صحیح مسلم (شماره: ۲۷۰۴).
[۸]– فتح الباری (۱۱/۵۰۱).
[۹]– مسند (۵/۴۱۸)، و صحیح ابن حبان (الإحسان) (شماره: ۸۲۱).
[۱۰]– مسند (۲/۳۳۳)، و شیخ آلبانی در الصحیحه (شماره: ۲۵۲۸) آن را صحیح دانسته است.
[۱۱]– مسند (۳/۴۲۲)، و مستدرک (۴/۲۹۰)، و بنگر به: الصحیحه (۴/۳۷-۳۵).
[۱۲]– بنگر به: فضل لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ اثر ابن عبدالهادی (ص: ۴۰ – ۳۹).
[۱۳]– الاستقامه (۲/۸۱).
[۱۴]– این دو مورد را سیوطی در الدار المنثور (۵/۳۹۴) نقل کرده است.
[۱۵]– الفتاوی (۱۳/۳۲۲-۳۲۱).
[۱۶]– مدارج السالکین اثر ابن قیم (۱/۷۸).
احسنت بر شما به خاطر ترویج این ذکر بسیار عظیم. البته همه این اذکار و اوراد به شرط ولایت محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم موثّر است.
البته که حوقله (لاحول ولاقوه الا بالله) برترین ذکر برای گناه نکردن است چه در شان نزول ومن یتق الله یجعل له مخرجاو…. آمده که رسول الله به ان شخص فرمود همین ذکر را بسیار بگو و معنیش هم که حولی در گناه نکردن و قوتی در طاعت نیست مگر به خدا و این توکل بر خداست و تفویض امر به او و اقرار بر ناتوانی خود یعنی همان مطابق آیه ومن یتق الله…ومن یتوکل علی الله فهوحسبه