آینده ی فعالیت های اسلامی پس از بهار عربی
آینده ی فعالیت های اسلامی پس از بهار عربی
نویسنده: عماد غانم / مترجم: عبدالرحمن عزام
میان اسلام، شریعت اسلامی و حرکت اسلامی، فرق واضحی وجود دارد.
اسلام از چشم انداز عقیده، عبارت از دینی است که خداوند متعال از آوانِ آفرینشِ انسان نخستین، برای تودهی پیامبران خود، گسیل داشته و به زمینیان فرود آورده است؛ اما، از دیدِ شریعت، اسلام؛ عبارت از احکامی است که خداوند متعال بر همهگان فرض گردانیده و در پیوند بدان، پایانبخش خط پیامبری – مصطفی صلی الله علیه وسلم- را برانگیخته است. و این برنامه را آیین و راه و مسیری برای همهگان تا قیامت گردانیده است. لذا، شریعت اسلام، جزئی از اسلام است و همه اش نیست.
حرکت اسلامی عبارت است از مجموعه ای مسلمانان که بر پیوند و رشته ای جمعی و تنظیمی، جهت فعالیت های اسلامی، گرد هم آمده اند. این نهاد، فعالیتی است که برای به نمایش گذاشتن و برپا نمودنِ دولتی اسلامی و برگرفته از شریعت اسلام تلاش می کند تا شریعت اسلامی، در همه خورد و کلان، ریز و درشت، و تمام جوانب و ابعاد متعلق به زندگی، دخالت داشته باشد.
در باب اسلام، خداوند عهده دارِ نگاهداشت و پاسبانی آن شده و درین باره می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ/ ما خود قرآن را فرستاده ایم و خود ما پاسدار آن می باشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون می داریم)» [حجر:۹]. ذکر؛ همان قرآن است و حفظ و نگاهداشتِ آن، آنگونه که علما می گویند، مقتضی حفظ حدیث نیز می باشد؛ زیرا حدیث جایگاهِ بیانگر و شرح و بسط دهندهی قرآن را دارد.
اما شریعت اسلامی هم، همچنان با حفظ اسلام، نگاهداشته خواهد شد؛ چون، شریعت اسلام، جزئی از اسلام است؛ اما بقای اقتدار و حاکمیت آن، موقوف بر درجهی ایمان مسلمانان و اندازهی تلاش و کوشش شان جهت برپایی و بلندی بخشیدن بدان است. و این چیزی است که افزون پذیر و نقص پذیر است. در زمانی پرچمِ شریعت اسلامی، بلند می شود و بر همگان حکم می راند و زمانی هم از منظرِ زندگی دور می شود. اما در کتاب خدا و سنت پیامبر، محفوظ می ماند و چشم انتظار روزی است که فرزندان مؤمنش مجدانه و ظفرمندانه به سویش باز گردند.
و حرکت اسلامی، جنبشی بشری و نهادی انسانی است که آنچه بر زندگیِ بشر، سرایت می کند، بر او نیز، جاری و ساری می شود؛ لذا در آن دوران نوزادی و آغاز، پس جوانی و نیرومندی و بعد پیری و کهنسالی و مرگ است. و سپس، دگرگونی و تغییر؛ مگر اینکه خداوند سرنوشتش را طوری رقم بزند که بافهم و تلاش فرزندان و هوادارانش، دوباره سرِ پای خویش ایستاده و جانِ دوباره بگیرد. و خون در رگهایش به جریان افتاده و روحِ زندگی در او جاری شود. و این دوره و زمانی دیگر از کار و فعالیت و تولید و بهرهبرداری است. و خداوند متعال برایش پایداری و توان پیشین را می دهد.
هنگامی که بهار عربی با وزشِ نسیمِ اسلامی خود فرا رسید، چنین به نظر می رسید که آینده ی نزدیک از آن اسلام و حرکتِ اسلامی است که در اوج قوت و هیمنت خویش، نمود یافته است. اما بعد از دسیسه های داخلی –داخل کشوری- و خارجی بر این بهار، و هنگامی که این تصویر دگرگون شد و وضعیت به عقب برگشت، فعالیت و حرکت اسلامی در قلب محنت تاریخی خود فرو رفت. حرکت و دعوتِ اسلامی با دسیسه ی منطقه ای و دولتی ای روبرو شد که تا حال چنین وخامتی برایش پیش نیامده بود. سازمان ها به سوی شان دست دراز نموده و برای شان سلاخ خانه و کشتارگاه تدارک دیدند، هزارها انسان را کشتند و ده ها هزار را از خانه و کاشانه ی شان کشیده و راهی زندان نمودند.
بقیه شاخه های حرکت اسلامی در کشورهای مختلف، این دسیسه و بحران را دانسته از آن درس گرفتند. قدم به عقب گذاشته و عقب نشینی نمودند و بجای بهره مندی و گسترش، به بازگشت و ایستایی راضی شدند تا باشد بقای خویش را نگهدارند.
نتایج بهار عربی بعد از شکست بزرگ خویش، بر سختی و گرانی تغییر مسالمت آمیز در کشورهای عربی تاکید نمود. تا جایی که عده ای فکر می کردند که تغییر، دیگر امر محالی بیش نیست.
اما، بر خداوند متعال هیچ امری محال نیست. و بر رهپیمایان مسیر آزادی و آزادگی، غیر ممکن و نشدنی نیست که روزی پیروزی را در آغوش کشند و لوای آن را برافرازند اگر چه مدت زمانی دراز، طول بکشد.
موج سهمگین و خشمناک بهار عربی با فراز و فرود خویش، به خوبی بر سرنگونی و فروپاشی دولت های ستمگر تاکید می کند که بر گردن مردم خویش سوار اند و با زور آتش و آهن، بر ایشان هرگونه ستمی روا می دارند و ظالمانه حکم می رانند.
آری! این دولتها در لحظاتِ انقلاب و جوشش و جهشِ مردمی، در اولین فرصت و کمترین زمان ممکن سقوط نموده و از پای در می آیند.
انقلاب های بهار عربی در سرنگونی نظام های مستبد، پیروز و کامیاب از میدان بدرآمدند؛ اما در تعامل و کنترل دسیسه های بزرگ، برنامه ریزی بر نتایج و پیامدها، ناکام ماندند. و شاید این آزمون و آزمایش، تجربه ای باشد بر بیداری و چاره سنجی، هوشیاری و تدبیر و سنجش در مرحله ی آینده. این جهش و جنبش و قیام، امری محال نیست که اقدام به آن بعید به نظر برسد؛ بلکه نشانه ها و علایم و آثار، با زبان حال بیان می دارند که این انقلاب ها، در زمانی نه چندان دور، آمدنی اند. لذا؛ آینده از آن اسلام است که در سایه ی آن بر هیچ کس ناراحتی ای روا داشته نشده و جدال و مجادله ای صورت نمی گیرد.
آینده ای که خداوند برزبان پیامبرِ پیام آورِ خویش، به ما خبر داده است: «لَیَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا یَتْرُکُ اللَّهُ بَیْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّینَ بِعِزِّ عَزِیزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِیلٍ عِزًّا یُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَذُلًّا یُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْکُفْرَ / اسلام تا جایی که شب و روز رسیده اند، خواهد رسید. هیچ خانهی چادری یا سنگی و گلی پیدا نمی شود که اسلام در آن داخل نگردد، این وعدهی الهی با عزت عزیزان یا ذلت ذلیلان تحقق پیدا خواهد کرد. عزتی که خداوند اسلام را بدان عزت خواهد داد یا ذلتی که کفر را بدان ذلیل خواهد کرد». [ابن حبان].
و در جایی دیگر: «تکون النبّوهُ مِنکم ما شاءَاللهُ أن تکون، ثمَّ یَرْفَعُها اللهُ إذا شاءَ أَنْ یَرْفَعَها، ثمّ تکون خلافهً علی مِنْهاجِ النبوّهِ، فتکون ما شاءَاللهُ أَنْ تکونَ، ثمَّ یَرْفَعُها إذا شاءَ اللهُ أنْ یَرْفَعَها، ثمّ تکون مُلکاً عَاضّاً فیکون ماشاءَ اللهُ أَنْ تکونَ، ثمّ یَرْفَعُها إذا شاءَ اللهُ أن یَرْفَعَها. ثمّ تکون خلافهً علی مِنْهاجِ النبوّهِ / تا آن زمان که خداوند بخواهد نبوت در میان شما خواهد ماند سپس خداوند خلافتی را که به سنت نبوت وفادار است جایگزین آن می نماید، پس از آن امت اسلام در دورانی بسیار سخت و در سرزمینی نابسامان به سرخواهند برد. تا آن زمان که خداوند بخواهد آن دوران سخت بطول خواهد انجامید. سپس بار دیگر خلافتی برقرار خواهد شد که پایه های آن بر راه و روش نبوت بنیان گذاشته شده است».[به روایت احمد].
اما حرکت و دعوت اسلامی، که جنبش و جهشی بشری است و مجاهد مردان در آن تلاش خستگی ناپذیر به خرج داده و سر سپردگان، اساس آن را گذاشته اند، دارای آینده ای است که باخود زحمت و مبارزه لازم داشته و تلاش و خستگی به همراه دارد.
حرکت اسلامی، نهاد بشری ای است و در تضمینِ آینده و پیروزی آن هیچ وعده ای داده نشده و چه بسا ممکن باشد بر آن قانون و سنت تبدیل و جایگزینی جاری شود. قانونی که در آن حرکتها و جماعت ها و سازمان ها و دولت هایی که به سوی تحریف و تغییر می روند و در پای شان، تیشههای اختلاف و کجی و سستی و کاهیدهگی زده می شود، سپس خداوند متعال بجای آن ها، حرکتها و جنبشهای دیگری جایگزین می نماید و بدین سان، دوره ای دیگر شروع می شود و برنامه ای دیگر آغاز می یابد.
بعد از بهار عربی در بعضی از کشورها، بر حرکت اسلامی نشانه های پیری و کهنسالی و سالخوردگی، آشکار شده و اختلافات و شکافتگیها چنان ضربه ای بر پیکر او وارد نموده اند که هرگز باچنین رویکردی روبرو نشده بودند. و همواره در اذهان پیرامون بقا و آیندهی شان، پاره ای از سوالها، تداعی می شود.
آینده ی دین اسلام و فعالیت های اسلامی، به وعده ی الهی، آینده ی روشن و تابناکی است؛ اما آینده ی حرکت و دعوت اسلامی، آینده ای است که در آن هیچ وعده ای الهی، وجود ندارد. و هرگز روی تابندگی را نمی بیند مگر با تلاش خستگی ناپذیر فرزندان و هواخواهانش، تا با وجود انبوه اختلافات، شکافهای به وجود آمده را پر نمایند و افکار و اندیشه ها و وسایل را تجدید و مورد وارسی قرار دهند. تا با جهش و اقدامی جدید، به فعالیت آغاز نمایند. شاید خداوند برای این نهاد و بر دستان این جنبش، آیندهی روشنی برای اسلام رقم بزند که دین و دولت و شریعت از آن او باشد.