مختصری در مورد جایگاه و نقش امام شافعی در فقه و تمدن اسلامی
مختصری در مورد جایگاه و نقش امام شافعی در فقه و تمدن اسلامی
نویسنده: علی صارمی و دکتر ژیلا مرادپور
إنَّ الحمد لله نحمده، ونستعینه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أنَّ محمدًا عبده ورسوله.
قال الله تبارک و تعالی:
{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ} [آل عمران:۱۰۲].
{یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً} [النساء:۱].
{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً} [الأحزاب:۷۰-۷۱].
أما بعد: إن أصدق الحدیث کتاب الله، و أحسن الهدی هدی محمد، و شر الأمور محدثاتها و کل محدثه بدعه، و کل بدعه ضلاله، و کل ضلاله فی النار.
قرآن کتابی آسمانی و الهی است که در طول ۲۳ سال به صورت بخش بخش بر رسول الله(ص) نازل و نقشه راه دینداری و بندگی سعادتمند به صورت کامل در آن طرح گردید. نقشه راهی که شامل؛ بیان وجود الله، اثبات وحدانیتش، پندها، موعظهها، اخلاقیات، داستان زندگی پیامبران و سیره عملی و زندگی امتهای گذشته میباشد. این کتاب به تشریع احکام خداوند و آنچه نظم دهنده زندگی فردی و جمعی است، اشاره مینماید که از دین، نفس، عقل، نسل و مال انسانها حفاظت میکند. در کنار قرآن، یکی از رسالتهای پیامبر (ص) نیز شامل تبیین این قرآن به وسیله سنتش است. لذا ایشان به تبیین مجمل قرآن، تخصیص عامش، تعمیم خصوصش و بیان ناسخ و منسوخش میپرداخت.
اصحاب رسول الله (ص) کلام خداوند را شنیده و فهم نمودند چون آنها عرب بوده و قرآن به زبان آنها نازل شده و در اکثر موارد نیاز به تفسیر آیات یا دلالت الفاظش نداشتند و رسول الله (ص) در میانشان بود و آنچه را ایشان انجام میداد فورا صحابه از او پیروی کرده و انجامش میدادند. پیامبر (ص) نیز گاهی آنها را به پیروی از سنتهایش دعوت و تشویق مینمود و میفرمود: «صلوا کما رأیتمونی أُصلی» یا «خذوا عنی مناسککم» و… اصحاب گاهی آنچه را برایشان نامفهوم بود از رسول الله (ص) سؤال میکردند یا از سؤالات همدیگر استفاده میبردند یا پیامبر (ص) آنها را بر انجام کاری تشویق یا از کاری و چیزی نهی میکرد. اکثر احکامی هم که در قرآن و سنت بیان شده مبنی بر اتفاقاتی است که روی داده و حکم خداوند یا حکم رسول الله (ص) در موردش نازل گشته و وارد شده است.
صحابه بر اساس سابقه دینداری، علم، فضیلت و تقوی دارای درجات متفاوتی هستند، بعضی از آنها السابقون الاولون، بعضی علمای مجتهد و برخی پایبند مجلس پیامبر (ص) و عدهای در روایت دست بالایی داشته و تعدادی نقششان کم رنگ بود. رسول الله(ص) در چنین اوضاعی فوت نمود و کل سنتش در سینههای بسیاری از یارانش به یادگار ماند و هیچگاه تمامی اقوال، افعال و تقریرات پیامبر (ص) نزد یکی از اصحاب به دست نمیآید، بلکه نزد هر یک از آنها مقدار کم یا زیادی از سنت وجود دارد.
صحابه با فتح مکه در سرزمینهای مختلفی مانند شام، عراق، مصر و یمن پخش شدند ولی جمهور آنها همچنان در مدینه ماندند و طبیعتاً در هر شهری که ساکن گشتند، مرجع فتوای آنجا قرار گرفته و آنها بر اساس آنچه در قرآن نازل شده فتوا داده و اگر جوابی در آن نمییافتند بر اساس آنچه از رسول الله (ص) روایت شده، فتوا داده و اگر در آن نیز یافت نمیشد، اجتهاد نمودنده و بر اساس آنچه به قرآن و سنت نزدیکتر است حکم صادر میکردند.
پس از چندی روزگار تابعین فرا رسید و علمای تابعین، علم قرآن و سنت و دانش و آگاهی نسبت به آن دو، اجتهاد علمای صحابه و فتاوای آنها را به ارث بردند و آراء و نظراتشان، را بر اساس اتفاقاتی که در روزگارشان پیش میآمد، بر آنها افزودند. دیگران بعد از تابعین آمدند و علم گذشتگان و علم تابعین را به ارث بردند و نظرات، اجتهادات و فتاوایشان را در مورد حوادث و اتفاقات روزگارشان بر آن افزودند.
با گذر زمان و رسیدن دوران ائمه فقها و ائمه حدیث، درخت فقاهت پاگرفت و تنومند گشت، شاخههایش گسترش یافت و میوههایش متنوع شد، حوادث و اتفاقات بیشتر و هر چقدر روزگار به پیش میرفت، زندگی انسانها پیچیدهتر و مقتضیات زندگیشان متفاوتتر و عقلها و طبایع و رویکردها متنوعتر گشت. لذا علمای مجتهد نیاز داشتند در مورد حکم شرعی هر حادثهای که روی میدهد، تحقیق و بررسی کنند، بعضی از آنها جوابش را در نصوص عام و خاص قرآن و سنت مییافتند و برای صدور حکم در مورد هر واقعهای نیازشان از طریق قرآن و سنت برآورده میشد و به چیز دیگری مراجعه نمیکردند. ولی بعضی دیگر حکم را از نصوص صریح به شرطی که برایش میسر بود، استخراج و استنباط میکرد وگرنه در مورد هر واقعهای بر اساس آنچه از روح شریعت در راستای صلاح انسان بدان دست مییافت، فتوا میداد و حکم صادر مینمود.
بدین شیوه منهج مجتهدین از زمان صحابه تا اواخر دوران ائمه فقها دچار اختلاف و تنوع گشت و این مناهج به ایجاد دو مدرسه فکری منتهی شد: مدرسه اهل حدیث در حجاز و مدرسه اهل رأی در عراق، مجتهدین و فقها پایبند یکی از این دو مدرسه بودند. در کنار این دو مدرسه سومی شکل گرفت که تاریخنگاران فقه و تمدن اسلامی چندان بدان اشاره نکردهاند و آن مدرسه امام شافعی و اصول اعتدالی ایشان است.
بدون شک جایگاه امام شافعی در آن دوران شبیه یک برج نورانی در میان یک جزیره بزرگ نور بود. خداوند زیرکی خاص، استعداد ذاتی، اشتیاق فراوان، صداقت، استقامت، تقوی و درک صحیح و ظریف را به امام شافعی عطا نموده به گونهای که در عمر کوتاهی که داشت بر تمامی علوم و معارف زمانش در حوزه فهم دین از علوم مکه، مدینه، یمن، عراق، شام و مصر دست یافت.
شافعی در راه کسب علم و دانش و مطالعات و تحقیقاتش پابند مذهب معین و مشخصی نبود، بلکه فقه اکثر مذاهب دوران خویش را کسب کرد و کمتر چنین چیزی برای فردی غیر از شافعی دست داده بود. شافعی بر بسیاری از آراء فقهی، اجتهادی و ادله استنباطی آگاه بود و تا جایی سنتها و آثار روایت شده را حفظ داشت که در موردش گفته میشد: «حدیثی در مورد احکام شرعی وجود ندارد مگر شافعی آن را در کتابهایش آورده است.»
شافعی به مرور زمان به واسطه عقل هوشیار، بصیرت تیز، اخلاص در طلب حق ،آگاهی بر ادبیات و لغت عرب، رابطه بین ادله را مطالعه و بررسی و نسبت به آنچه استنباط کرده بازنگری نمود تا راه شناخت ادله و یک نقشه راهی برای اجتهاد کردن بر اساس قرآن و سنت در کتاب «الرساله» طرح کرد و اجتهاد را بر منهجی واضح و مستقل از آراء فقهی قرار داد و یک تحول فکری را در علم استدلال، استنباط و اجتهاد کردن ایجاد نمود. این یکی از ویژگیهای خاص شافعی است که او را نسبت به سایر ائمه بارز نموده است.
در دورانی که آراء و اجتهادات فقهی آشفتهای وجود داشت تا حدی که حلال یک مذهبی، در مذهب دیگری حرام بود و واجب مذهبی در مذهب دیگری مکروه بود، شافعی علمی را تدوین و اولین پایههایش را استوار ساخت که تا آن روزگار چنین علمی با چنین گستردگی به وجود نیامده بود. شافعی علم اصول فقه را بنیان نهاد و مبانی مذهبش را بر اساس آن پایهگذاری و توسط ادله تقویت نمود و از نقشه راهی که ترسیم نموده تخطی نکرد.
بله، مدرسه شافعی تبدیل به مدرسه سومی شد که حد وسط و میانه بین مدرسه اهل حدیث و مدرسه اهل رأی بود هر چند کمی به مدرسه اهل حدیث نزدیکتر بود. شافعی اول به قرآن کریم و مهارت در فهم آن بر اساس زبان عرب و آگاهی بر روایتهای پیرامون آن در تأویلش اهمیت داد، سپس دروازههای جدیدی را بر روی حدیث و سنت نبوی گشود که تا قبل از ایشان چنین کاری روی نداده بود. ایشان به شروط صحت حدیث، تقسیمبندی احادیث، بیان علل آنها، تعارض، ترجیح و جمعبندی آنها اشاره نمود و قواعدی در علم حدیث بنیان نهاد. از اولین کسانی بود که رأی و اجتهاد را ضابطهمند و موازنی برای قیاس قرار داد و قواعدی برای فهم قرآن و سنت، بیان ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مجمل و مبین و … طرح نمود.
شافعی نخستین بار دستگاه چهارگانه ادله استنباط؛ کتاب، سنت، اجماع و قیاس را طرح نمود، حجیت دو دلیل اخیر را تنها محدود به موارد ضرورت و فقدان نص دانسته است. در حقیقت امام شافعی ابواب علم اصول فقه را مرتب نموده، فصولش را گردآوری و به مباحث مختلفی مانند قرآن، سنت، طرق اثبات آن، جایگاه حدیث و ارتباط آن با قرآن به کاوش پرداخته است، قیاس را ضابطهمند و در مورد استحسان نیز مطالبی را بیان نمود، و اینگونه به تنظیم و تبویب این علم پرداخته به گونهای که قبل از او کسی به تألیف در این علم اقدام نکرده است.
لذا منهج و روشی که شافعی تدوین کرد فقط سرآغاز ورود به فهم نصوص فقهی، سپس راهی برای قیاس بر آنها نبود، بلکه یک قانون عمومی و کلی است که در راه معرفت از دچار شدن در خطا و اشتباهات اجتهادی باز میدارد. مردم قبل از شافعی در مورد علم اصول فقه سخن گفتهاند و بر آن استدلال نمودهاند ولی برای شناخت دلائل شرعی و کیفیت تعارض و ترجیح آنها دارای قانون کلی قابل مراجعهای نبودند. لذا شافعی علم اصول فقه را پایهگذاری کرد و قانون کلی را برای مردم وضع نمود تا مردم برای شناخت مراتب ادله شرعی به آن مراجعه کنند.
این منهجی که شافعی پایهگذاری نمود اثر بزرگی در پالایش فکر اسلامی از هرگونه تشویش و اضطراب داشت و عقلانیت اسلامی را از دست آراء منحرف بعضی ار فلسفهمآبان دوران نجات داد و جهان اسلام را از نوعی تقابل و درگیری درونی رها ساخت و شکاف بین دو مدرسه اهل حدیث و اهل رأی را کاهش داد و نوعی همگرایی را بین آنها حاکم نمود. شافعی در این منهج تدوینیاش جایگاه عقل و نقل را به شیوهای شفاف ترسیم کرد و بیان داشت که اجتهادات باید بر پایه نصوص صحیح شرعی و استنباطهای عقلانی و واقعگرایانه باشد.
علم اصول فقه تدوینی امام شافعی به صورت یک کتاب مدون تحت عنوان «الرساله»درآمد و آگاهی یافتن از سرچشمه این علم و بررسی مبانی استدلالی آن با رویکردی تنقیحی و تحلیلی میتواند نقشه راه و چراغ روشنی پیش روی آیندگان باشد. لذا سعی بر آن شد تا کتاب الرساله به شیوهای دقیق و در حد توان مترجمین، ترجمه گردد تا آراء اصولی ایشان در مدارس دینی، حوزههای علمیه، دانشگاهها، محافل و مجامع علمی مورد تدریس و مداقه علمی قرار گیرد و طلاب و دانشجویان علوم مختلف اسلامی، از آن بهتر بهرهمند گردند و در صدور فتاوای فقهی از طرف علمای معاصر بیشتر مورد توجه قرار گیرد و کاربرد بیشتری داشته باشد. در پایان از خداوند بزرگ، خواهان و خواستاریم این تلاش علمی را مورد عنایت و توفیقاتش قرار دهد و خوانندگان عزیز و گرانقدر را از آن بهرهمند گرداند.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین و السلام علیک و رحمه الله.
———————————–
منبع: ترجمه کتاب الرساله/ مؤلف: محمد بن ادریس شافعی/ مترجم: علی صارمی، دکتر ژیلا مرادپور