امام شهید حسنالبنا (رح)
گذاری بر حیات و زندگانی امام شهید حسنالبنا (رح)
حسن البنا در ماه اکتبر سال ۱۹۰۶ در قریه «شمشیره» یکی از روستاهای اطراف شهر «محمودیه» در مصر متولد شد ، پدرش مرحوم «شیخ احمد عبدالرحمان البنا» امام مسجد روستا و از فارغالتحصیلان الازهر بود و در طول زندگی خود مشغول تحقیق و بحث فقهی بود . ایشان از بزرگترین محدثین زمان خود به شمار میرفت و نزد دوستان و علمای آن روزگار به «ساعتچی» مشهور بود ، چون به کار ساعتسازی و تعمیر ساعت میپرداخت .
حسن دروس ابتدایی را در محمودیه فرا گرفت و همانجا هم توانست بیشتر سورههای قرآن را حفظ کند . سپس برای ادامه تحصیل به «دانشسرای معلمین» در منهور رفت . پس از اخذ مدرک دیپلم برای شغل معلمی به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به دنبال آن به نقل و انتقال مهمتری اقدام نمود و از منهور به قاهره منتقل گردید و در آنجا به مطالعه کتابهای پیشدانشگاهی برای شرکت در کنکور ورود به دانشگاه پرداخت .
تامین مخارج زندگی در قاهره برای او مشکل سنگینی بود و حقوق معلمی کفاف مخارج زیاد اقامت و تحصیل او را نمیکرد . به همین خاطر ضمن تحصیل و شغل معلمی بعد از مدتی به عنوان کارگر در دکان بقالی شروع به کار کرد ، که بسیاری از وقت او را میگرفت با تمام این مشکلات با کسب مقام اول در کنکور وارد دانشگاه گردید.
شهید حسنالبنا تا حد زیادی به تحصیلات خارج از برنامه درسی علاقه داشت و پیوسته از کتابخانه پدرش و کتابخانه نخستین معلمش «شیخ محمد زهران» استفاده میکرد و در زمینههای مختلف از جمله قرآن ، حدیث ، سیره ، آموزش و پرورش ، روانشناسی ، جامعهشناسی ، داستانهای ملی و غیره مطالعات وسیعی داشتند . در آن شرایط شخصیتش استوارتر شده و اندیشه و ادراک او رشد بسیاری پیدا کرده بود . دامنه معلومات و آگاهیهایش بسیار گستردهتر شده و با مشکلاتی که مصر و جامعههای اسلامی به آن دست به گریبان بودند بیشتر آشنا گردید . چون امام با درک عمیق به خطرناکی برنامه گسترش مسیحیت که آلت دست استعمار است پیبرده بود برای مقابله با آن سعی فرمود با علمای دانشگاه الازهر تماس و رابطه برقرار کند ، بخصوص علمایی که غیرت و شهامت ایمانی و اسلامی داشتند . او با علامه احمد تیمور پاشا نیز رابطه برقرار نمود و ضمن بحثها و مشورتهایی تصمیم گرفتند که برای مقابله با هجوم بیشتر مسیحیت مقدمات چاپ و انتشار مجلهای را فراهم کنند و نام «فتح» را برای مجله انتخاب کردند .
همچنین از علمای الازهر کمیتهای را برای پاسخگویی به افکار انحرافی و حملات کشیشان تشکیل دادند و با تلاش امام شهید کمیته به تمام نیرنگها وتقلبات دشمنان اسلام پاسخ میداد و نیرنگها و فریبکاری آنها را برای مردم افشا مینمود . چند واهی نگذشته بود که به لطف خداوند شهرها از لوث وجود مبلغین مسیحی پاک گردید .
امام البناء (رح) سال ۱۹۲۷ میلادی با احراز مقام اول از دانشگاه «دارالعلوم» قاهره فارغالتحصیل شد و بلافاصله با احتمال پیوستن به یکی از گروههای اعزامی سالیانهی حکومتی برای تحصیل در خارج روبرو گردید ؛ امام به دلایلی نامعلوم از این کار صرفنظر نمود و شغل معلمی در مدارس را پذیرفت . کار او تدریس زبان و ادبیات عرب در مدارس ابتدایی «امیریه» واقع در شهر اسماعیلیه در منطقه کانال سوئز بود . در تاریخ ۱۹/۹/۱۹۲۷ میلادی به محل سکونت و کار جدیدش منتقل شد و تا سال ۱۹۴۶ میلادی – که از کار خود استعفا داد- به همان شغل معلمی اشتغال داشت .
در آنجا با چشم خود ظلم و تسلط ناروای انگلیسیها را بر تمامی امور اقتصادی ، سیاسی و نظامی مصر مشاهده کرد و پاره پاره شدن سرزمینهای اسلامی ، به کشورهای کوچک را احساس نمود و در واقع در آن شرایط شهر اسماعیلیه شهری خارجی و بیگانه نشین بود ، آنها در آنجا ثروتهای زیادی اندوخته و مقیم شده بودند . مصریهای فقیر را به کار گرفته و با آنان همچون برده رفتار میکردند و مردم بیچاره بیشتر عمر خود را در قهوهخانهها و پارکها میگذراندند .
او میدید که عدهای از زندگی دانشگاهی و مباحث علمی (!) تصورات عجیب و غریبی دارند که مضمون همه آنها قیام علیه دین و آداب و رسوم برگرفته از آن و افتادن به دنبال مادیگری وارداتی غربی و تراوشهای فکری اساتید و دانشجویان آن ، با نادیده گرفتن حدود و قوانین {دینی} بود .
ورود امام شهید (رح) به شهر اسماعیلیه وسیلهای گردید برای جنبش و تحرک مردم و آشنایی آنها به معتقدات و تفکر اسلامی . عقیده و تفکری که بر اثر نقشههای استعماری به دست فراموشی سپرده شده بود . امام کار ارشادی خود را از قهوهخانهها شروع کرد با مردم آشنا گردید و دائم با آنها در تماس بود . مردم به سخنان او با شوق زیاد گوش میدادند و کم کم به او و سخنان حیاتبخش او انس و الفت میگرفتند .
امام البنا طی چند ماه دقیقاً اوضاع و عوامل تأثیر کننده در جامعه جدید را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده بود که عوامل مؤثر عبارتند از ۱-علما ۲-شیوخ طریقت ۳-اعیان ۴-باشگاههای شهر . به همین خاطر همهی اهمیت و توجه خود را در جهت تأثیرگذاری بر روی راههای نفوذ در اجتماع بر روی آنها معطوف داشت . به آنها احترام میگذاشت و طی جلسات و سخنرانیهای دینی ، اجتماعی ، سیاسی با آنها ارتباط داشت و بسیاری از آنان را از جمله روشنفکران را برای قبول دعوت در آینده آماده میساخت .
سرانجام در ماه ذالقعده ۱۹۲۸ میلادی شش تن از کارگران مصری شاغل در پادگان نظامی انگلیسیها که تحت تأثیر درسها و سخنرانیهای امام قرار گرفته بودند به دیدار وی آمدند و آنها در حالیکه صدایشان پر از قدرت بود و چشمهایشان برق میزد و سیمایشان نشانهای از ایمان و تصمیم داشت گفتند : «ما آنچه که میبایست بشنویم شنیدیم و تحت تأثیر واقع شدیم ولی راه عملی برای احیای عزت اسلام و صلاح مسلمین را نمیدانیم .
ما از زندگی مذلتبار و قید و بندهای تحمیلی به ستوه آمدهایم ما چیزی به جز خون جوشان که در رگهای ما جاری است و روح سرشار از ایمان و پولهای اندکی که قوت فرزندان ما است نداریم که تقدیم کنیم ولی راه عمل را آنطور که تو میدانی ما نمیدانیم و طریقه خدمت به میهن ، دین و امت را مانند تو نیاموختهایم و ما اکنون میخواهیم آنچه را که داریم تقدیم تو کنیم تا دین خود را در برابر خدا ادا کرده باشیم و تو در برابر خدا مسول ما باشی و مسولیت عمل ما را به عهده بگیری ، چنین گروهی که مخلصانه و برای رضایت خدا و دین خدا حاضر باشد جان خود را فدا کند مسلماً شایسته پیروزی است گرچه آنها کم باشند.»
امام شهید (رح) خودش در ادامه این سخنان میفرماید : این گفته مخلصانه تأثیر زیادی بر من گذاشت و نتوانستم از زیر بار مسئولیتی که بر عهده من گذاشتند شانه خالی کنم چون خودم در همین راستا عمل میکردم و مردم را برای آن دعوت میکردم و با تأثیری عمیق به آنها گفتم :«خداوند اجر شما را بدهد و این نیت صالح شما را مبارک دارد و همه ما را برای انجام عمل صالح توفیق دهد عملی که هم رضایت خدا را فراهم کند و هم به نفع مردم باشد.
ما باید کار کنیم و توفیقمان از خداست . ما در برابر خدا به عنوان سربازان دعوت اسلامی بیعت کنیم نا راه نجات وطن و عزت امتمان را بیابیم . و همگی بیعت کردند و قسم خوردیم که مانند برادر در راه اسلام عمل و مجاهدت کنیم . یکنفر از حاضرین گفت : چه اسمی بر خودمان اطلاق کنیم ؟! آیا ما به عنوان یک جمعیت یا باشگاه و یا طریقت و یا سندیکا به خودمان رسمیت دهیم؟ من گفتم نه این و نه آن ، چون ما به دنبال تظاهر و رسمی بودن نیستیم بلکه ما برادرانی هستیم در خدمت اسلام ، بنابراین ما «اخوانالمسلمین» هستیم . و بدین ترتیب بزرگترین جنبش و حرکت اسلامی معاصر توسط امام شهید و یارانش در آن روز پایهگذاری شد و اولین هسته اخوان المسلمین با شرکت آن شش نفر بوجود آمد .
انگلیس هم به خطر امام پی برد و به وزارت آموزش و پرورش دستور داد او را به قاهره منتقل کنند ، تا بیشتر تحت نظر و مراقبت نیروها و سازمانهای آنها باشد . امام این انتقال را فرصت مناسبی برای انتشار دعوت و برنامههای خود دانست و به همین خاطر دایره فعالیتهایش را وسعت بخشید و از این رهگذر هم دعوتش با استقبال همگانی روبرو شد و در میان اقشار مختلف مردم یاران هممسیر و همراهان زیادی پیدا کرد .
در کار خود نیز تنها به مردان توجه نمیکرد بلکه زنان و دختران را نیز از نظر دور نمیداشت و بدین منظر در کنار سازمانها ، ادارات و تشکیلاتی که برای تربیت و تعلیم مردان ایجاد میشد مؤسسات و مدارسی هم برای زنان و دختران در نظر گرفته شد .
این روال علمی و فرهنگی امام حسن البنا پیش میرفت و در دل قشرهای گوناگون مردم و حتی کشورهای خارجی مؤثر میافتاد تا اینکه خفاشان کور و کوردلان نابینا تاب دیدن درخشش عالمتاب دعوت او را نداشتند و بارها با ایجاد موانع و مشکلات متعدد در مسیرش سعی در به زانو در آوردن او را داشتند و آنگاه که فهمیدند حسن البنا بیدی نیست که به این بادها بلرزد به آخرین حربه خود یعنی حذف نامردانه او از صحنه کار و تلاش اسلامی و اجتماعی پناه بردند و او را در ساعت هشت بعدازظهر دوازدهم فوریه سال ۱۹۴۹ میلادی به وسیله تیرهایی که از یکی از ماشینهای سازمان امنیت مصر به سوی ایشان شلیک شد ترور کردند و حسنالبنای گرامی در بیمارستان پس از دو ساعت خونریزی جان به جان آفرین تسلیم کرد .
انا لله و انا الیه راجعون
********************************************
شخصیت شهید حسنالبنا (رح) از نگاه بزرگان دعوت
دکتر یوسف قرضاوی میفرماید:
«او حسنالبنا و مسئولیت او عبارت بود از بیدار کردن امت اسلامی از خواب سنگینی که او را فرا گرفته بود و برانگیختن مردم و هوشیار و رها کردن آنها از قید و بند جمود و ایستایی به عبارت دیگر مسئولیت احیای اندیشه و وجدان امت و به کار گرفتن انرژیهای متراکم از طریق بازسازی اسلام …
این سوال را یکی از روزنامهنگاران همراه با شخصیتهای دیگر با استاد حسنالبنا در میان نهاده بود که تو کی هستی ؟ او در پاسخ روزنامهنگار فرموده بود «من جهانگردی هستم که در جستجوی حقیقتم ! انسانی هستم که همراه با چراغی (مثل دیوژن) در میان انسانها به دنبال انسانیتم…»
حسن البنا راد مردی موفق و حکیم و زیر نظارت خداوند تربیت شده بود . دوستان و پیروان او را به شدت دوست میداشتند و به بهترین صورت به او احترام میگذاشتند.»
استاد محمد غزالی (رح) میفرماید :
«من و بسیاری دیگر او را به عنوان مجدد و احیاگر قرن چهاردهم هجری میشناسیم . ایشان برخی اصول و مبانی را بیان فرموده که میان افراد متفرق وحدت ایجاد میکند و چهرهی غبار آلوده اهداف پاک و مسلمانان را به کتاب پرورگار دست پیامبرشان باز میگرداند.
اسباب انحراف و عقبماندگی و خامی را با دستان نوازشگر و چشمانی تیزبین که در گذشته گریبان گیرشان گردیده معلوم مینماید …
– حسن البنا از تجارب رهبرانی که پیش از او بودهاند به خوبی استفاده نموده است …
– او به تلاوت قرآن عادت داشت و آن را با صدای دلانگیز تلاوت مینمود و همچون طبری و قرطبی به خوبی با تفسیر قرآن آشنا بود . بر فهم سختترین مفاهیم قرآنی توانایی فوقالعادهای داشت و همان معانی را با عباراتی ساده برای مردم بیان میکرد …
– امام حسن البنا در زمینه بالا بردن توان فکری مردم (همراه با پرهیز از عوامل اختلاف برانگیز و مظاهر تعصب) بسیار تواناتر از همه بود . امام حسن البنا بر تاریخ اسلام اشراف داشت و عوامل جذر و مد را در مراحل مختلفش مورد بررسی قرار داده بود .
در مورد شرایط و اوضاع و احوال معاصر دنیای اسلام دارای معلومات و تحقیقاتی گسترده بود و به خوبی با توطئههای اشغالگران بیگانه علیه اسلام آشنایی داشت .
– آن مرد پرهیزکار و بزرگوار در سکوتی عجیب به شهر و روستاهای مصر مسافرت میکرد و فکر میکنم او از میان چهار هزار روستای مصر از سه هزار روستای آن دیدار کرده بود .
شهید سید قطب (رح) میفرماید :
«گاهی اوقات احساس میشود که امور تصادفی و زود گذر قضیهای مقدور و حکمتی تدبیر شده در کتابی مسطورند . نام و لقب حسن البنا در ظاهر نام و لقبی تصادفی و عادی جلوه مینماید ! اما چه کسی با قاطعیت میتواند مدعی شود به راستی جز تصادف چیز دیگری در کار نیست ؟ در حالی که بنا و سازندگی آن ، آن هم حُسن بنا و فراتر از آن نبوغ در بناء در این مرد حقیقی انکار ناپذیر وجود داشته است !؟
– عرصه اندیشهی اسلامی مبلغان و دعوتگران بسیاری را تجربه کرده است ، اما سر و صدا با سازندگی و بنا بسیار متفاوت میباشد …
– هزار و یک سخنرانی و رسالهی گفته و نوشته شده از این شهید بزرگوار نمیتوانست همچون آن قطره خون پاک ریخته شده در نفوس و شخصیت اخوان شور و حرارت ایجاد کند !
سخنان ما به سان عروسکهای ساخته شده از موم هستند ؛ اما هرگاه جان خود را در راه آن فدا کنیم ، در آنها روح دمیده خواهد شد و از حیات و حرکت بهرهمند خواهد گردید …»
استاد علامه ابوالحسن ندوی میفرماید :
«او در مجالس و محافل دانشجویی به سخنان دانشجویان گوش فرا میداد . گاهی از شهر اسکندریه و سواحل و تفریحگاههای آن دیدن مینمود . با گروههای گردشگر علمی ، ورزشی و مسابقات مختلف همراه میگردید . برخی موارد به سینما میرفت و فیلمهای محلی و خارجی را میدید و از انتشار کتابهای قصه و رمانی که توسط ناشران مصری چاپ و منتشر میشد اطلاع مییافت . او همهی اوقات با مسائل روز زندگی و مشکلات و امور مردم در ارتباط بود و جریان و اوضاع را به دقت زیر نظر داشت …
– نبوغ او در دو جهت خاص بیشتر متبلور بود ، که از میان راعیان و پیشوایان و مصلحان تنها افراد کمی از آنها برخوردارند :
اول : دلمشغولی ، ایمان استوار و فداکاری برای نهضتی داشت که خود آن را بنیانگذاری نموده بود . این موضوع در واقع شرط اساسی و ویژگی اصلی دعوتگران و مصلحان است که خداوند خیر و منافع بسیاری را به وسیلهی ایشان در میان مردم گسترش میبخشد .
دوم : تأثیرگذاری عمیق بر روی اندیشه و رفتار دوستان و شاگردان خود و پیروزی شگفت برانگیزش در میدان تربیت وساختن انسان …»
استاد عبدالسلام یاسین میفرماید:
«- بیعت و پیمان او با دوستانش بیعتی هماهنگکننده میان قرآن و شمشیر بود ، بیعتی که بخشی از میراث سنتی تصرف و قسمتی از تنظیم و سازماندهی معاصر را به همراه داشت …
– استاد حسن البنا از نگرش وسیع و دیدگاه جامعالأطراف برخوردار بود و در مورد مسائل بسیاری صاحبنظر به شمار میآمد . دارای شخصیتی متین و محترم و جامع بود …
– استاد عبدالسلام یاسین بر شرط یا مسئولیت بیست و ششم از شروطی که امام بنا برای گرفتن بیعت قرار داده توجه بیشتر نشان میدهد که در آن میگوید : «مدام حضور و نظارت خداوند را به خاطر داشته باش و دنیای پس از مرگ را یادآوری کن ! خود را برای آن آماده بنما ! مراحل سیر به سوی خداوند را با عزم و اراده طی کن ! خود را از طریق عبادات نافله پیش از پیش به او نزدیک بگردان ! از جمله از طریق نماز شب و حداقل سه روز روزه در ماه و ذکر و یا قلبی و زبانی بسیار و دعاهای مأثور را در هر حال و شرایط برنامه خود قرار بده»
استاد یاسین میگوید : این شروط بسیار ارزشمند هستند اگر کسی خود را ملزم به مراعاتشان بنماید بدون تردید از پرهیزکاران خواهد شد …
آنچه بیان گردید گواهی و اظهار نظر چهار تن از بزرگان اندیشه و عمل اسلامی بود که برای شناخت منزلت مرحوم حسن البنا کفایت میکند . محمد غزالی نبوغ و توانایی شگفت انگیز و در عرصه دعوت و فرهنگسازی و سید قطب نبوغ او را در سازماندهی و ایجاد تشکل و ندوی و یاسین نبوغش را در تربیت و بارآوردن و سازندگی میدانند . به راستی او در همه عرصههای سه گانه و در دعوت و تربیت و تنظیم که این ویژگیها دعوت و نهضت او را از دیگر دعوتها متمایز میسازد ، دعوتی که در تبلور دستاوردهای فکری و دعوی و تربوی و تنظیمی او به شمار میآیند امام ، پیشوا و پیشگام بود .
**********************************************************
برگزیدهای از سخنان و رهنمودهای امام شهید (رح) :
۱- با مردم همانند درخت باشید ، وقتیکه به طرفش سنگ پرتاب کنند او با میوه جوابشان را میدهد .
۲- برادرم ! تو برای دو هدف مبارزه میکنی ، پیروزی و ادای وظیفه .
۳- خیلیها میتوانند حرف بزنند یعنی خود را مجاهد و مبارز معرفی کنند اما در میان همه اینها فقط عده کمی میتوانند در این راه ثابت قدم بمانند و باز از میان ثابت ماندگان فقط عده کمی استطاعت مبارزه را دارند و سرانجام از میان مبارزین نیز تعداد اندکی قادرند زیر شکنجهها و سختیهای هنگام مبارزه را تحمل کنند و پس از طی مراحل مجاهدانی واراسته باقی میمانند که کمتر مرتکب اشتباه میشوند .
۴- زیباترین قدرتها قدرتی است که در راه حق بکار گرفته شود و زشتترین ضعفها ضعفی است که در مقابل باطل باشد .
۵- ما در مورد آنچه که با یکدیگر به توافق رسیدهایم همکاری نموده و در مورد اختلافات نیز عذر یکدیگر را میپذیریم .
۶- «تاریخ در موضوعات مهم و با ارزش قضاوت خواهد کرد و برای ارج اعمال بزرگ و با ارزش فرصت میسر خواهد شد . جهان در انتظار دعوت شماست . دعوتیکه هدایت ، موفقیت ، صلح و سلام است تا در اثر آن از همه رنجها نجات و رهایی یابید . در رهبری ملتها و زعامت تودهها نوبت شماست ، خداوند این ایام را بین مردمان میگرداند و این فرصت را برای همه فراهم میآورد ، شما از خداوند چیزی را آرزو کنید که دیگران آن را آرزو ندارند پس امروز آماده شوید و عمل کنید ممکن است که فردا به سبب ضعف و ناتوانی قدرت کار و عمل را نداشته باشید .
۷- ای برادر : بهترین وقت مناجات و راز و نیاز زمان خلوت تو با خداست و آن موقعی است که شب پردههای سیاه خود را بر روی زمین میکشد و ستارگان غایب میشوند و مردم در خواب فرو میروند ولی خلوتگزینان بیدارند و با حضور قلب پروردگارشان را یاد میکنند پس در آن لحظات عجز و ناتوانی خود را ببین پروردگارت را به بزرگی یاد کن از ترس هیبتش گریه کن تا دلت آرام گیرد . به مراقبت او آگاه باش و در دعا اصرار کن ، در استغفار بکوش و احتیاجاتت را به ذاتی عرضه کن که از هیچ چیز در نمیماند .
۸- تمام دنیا سرگردان و پریشان است و تمام نظامهای موجود ، از علاج درد آن عاجز و ناتوانند ، غیر از اسلام [پس] بسمالله ! برای نجات آنها بپاخیزید چرا که همه دنیا در انتظار یک منجی است و هیچ مکتب و نظامی غیر از اسلام ، که شما اکنون مشعلدار روشنایی و نوید دهنده آن هستید ، نمیتوانید جهان را نجات دهد .
۹- برادران بشنوید : به خدا سوگند نمیتوانیم به آرزوهایمان برسیم مگر آنکه با خدا صادق باشیم . بدانید که مجموعهای از مؤمنین صادق میتوانند در میان استعمارگران تزلزل و وحشت ایجاد کنند که هیچ وسیله مخرب نمیتواند آنان را به تزلزل وا دارد . نه سیاست و نه گفتگو هیچکدام ما را به مقصد نمیرسانند بلکه آنروز ما را به مقصدی میرسیم که عزم صادقانه کنیم و بگوییم مرگ در راه خدا از والاترین آروزهای ماست . آری آنروز روز خوشبختی است . ما هرگز مثل آنان نمیگوئیم : یا مرگ یا استقلال . زیرا این سخنی است که در خیابان گفته میشود و در خیابان هم خاموش میگردد . ولی فریادی که از مسجد برخیزد هرگز به خاموشی نمیگراید مگر هنگام رسیدن به بهشت انشاءالله و در این شرایط این است وصیت من به شما : که به همت خود را بر ارتباط با خدا گرد آورید ، همواره به مناجات خدا بنشینید و بسیار دعا کنید و متفرق نشوید به خواست خدا به حق خود خواهیم رسید .
۱۰- با قوانین و سنتهای حاکم بر هستی رویارویی نکنید ، زیرا مغلوب میشوید بلکه سعی کنید از قوت و شدت آنها بگیرید ! انرژیهای متراکم آنها را جهت بدهید ! برخی از آنها را در مقابل بعضی دیگر به کار بگیرید و در انتظار زمان پیروزی باشید ، زمانی که چندان دور نخواهد بود .
۱۱- برادران !
نا امید نشوید چون ناامیدی از اخلاق مسلمان نیست و حقایق امروز ، رؤیاهای دیروز و رؤیاهای امروز ، حقایق فردا خواهند بود و هنوز وقت زیاد است و عناصر سلامت علیرغم طغیان مظاهر فساد ، در جانهای مردمتان بزرگ و نیرومند باقی مانده است و اصولاً ضعیف تا آخر عمر خود ضعیف نمیماند و نیروی نیرومندتر نیز تا ابد پاینده نیست :
«و ما میخواهیم بر آنها که در زمین به ضعف کشانده شدهاند ، منت نهیم و آنها را پیشوا گردانیم و در زمین به آنها قدرت بدهیم». قصص/۵ و ۶
روزگار ، آبستن حوادث بزرگ فراوانی است و فرصت برای کارهای بزرگ زیاد است و جهان ، چشم به راه دعوت هدایت و رستگاری و صلح و صفای شماست که آنها را از دردها نجات بدهید و لذا نوبت رهبری کردن و سیادت ملتها به شما رسیده است «و این روزگار است که آن را در بین مردم دست به دست میگردانیم» آلعمران/۱۴۹ و «شما چیزی را از خدا امید دارید که آنها امیدش را ندارند» نسا/۱۰۴ بنابراین آماده گردید و از امروز دست به کار شوید چون فردا از انجام آن عاجز خواهید ماند .
من به جوانان پرشورتان گفتهام که چشم به راه زمان مناسب باشند و اکنون به خانهنشینان نیز عرض میکنم که بیدار بشوند و به پا خیزند و مشغول کار شوند . چون اصولاً جهاد ، راحتی و آسایش وجود ندارد . «و آنها که به خاطر ما جهاد کردهاند ما قطعاً راههای خویش را به ایشان نشان میدهیم و مسلماً خدا با نیکوکاران است». پس دائماً به پیش بروید ….
ایمان خود را تازه کنید ، و اهداف و آرمانهایتان را مشخص نمایید . و [بدانید] اولین [عامل] قدرت ، ایمان است نتیجه این ایمان وحدت و نتیجه ی این وحدت هم پیروزی واضح و آشکار است . پس اگر چنین است ایمان داشته باشید ، برادری کنید ، و منتظر این نصر و پیروزی باشید … .و مژده باد به مؤمنین ! والله اکبر و لله الحمد .
حسن البنا
موضوع بسیار مهم وارزنده ای بود