داعی کیست و وظیفه او چیست؟
داعی کیست و وظیفه او چیست؟
نویسنده : جهانگیر ولدبیگی
مفهوم داعی : داعی اسم فاعل از «دعا یدعو» است. وجود «ه» در آخر آن دلالت بر مبالغه و تکثیر معنای آن دارد. اگر بخواهیم آن را جمع ببندیم، میگوییم: «دُعاه». جمع سالم آن «داعون و داعیات» میباشد.
«داعی کسی را گویند که دیگران را صدا و ندا میزند.»
«کسی که به کار دعوت مشغول باشد را داعیه گویند.»
«داعی لفظی عام است که در برگیرندهی داعی حقّ و داعی باطل میباشد همانطور که در سخن خدا بر زبان مؤمن آل فرعون آمده است:
[ و یا قَومِ مالِی أدعُوکُم إلی النَّجاهِ و تَدعُونَنِی إلَی النّارِ ] غافر / ۴۱
و نیز در بیان حال مشرکین میفرماید:
[ أُولئِکَ یَدعُونَ إلی النّارِ وَ اللهُ یَدعُوا إلَی الجَنَّهِ وَ المَغفِرَهِ بِإذنِهِ ] بقره/ ۲۲۱
هر چند داعی لفظی عام است و بر هر دعوت کنندهی به سوی هر فکر و هر چیزی اطلاق میشود، اما آنچه مدّ نظر ماست، دعوت کنندهی به سوی دین اسلام و اعتصام به آن میباشد.
«داعی کسی را گویند که تبلیغ کنندهی اسلام و معلم اسلامی و تلاشگر در راه تطبیق دین اسلام در حیات باشد. پس با توجه به این معنی و تعریف، کسی را که تماماً مشغول کار دعوت باشد داعی و کسی که جزئی از زندگیش را صرف کار دعوت میکند را نیز داعی گویند با این تفاوت که فرد نخست داعی کاملی است.»
«داعی کسی است که اقدام به انجام کار دعوت میکند و حامل بار سنگین دعوت اسلامی با هدف رساندنش به مردم میباشد.»
با توجه به این که دعوت امری است که بر هر مؤمنی واجب است و این همان مطلبی است که در حکم دعوت و قسمت ردّ شبهه به آن اشاره کردیم، پس میتوان در تعریف داعی گفت: «هر مسلمانی را داعی گویند؛ زیرا دعوت وظیفهی هر مسلمانی است.»
سیّد قطب (ره) با تعریفی که از داعی ارائه میدهد، او را این چنین معرفی میکند: «داعی فردی است که به سوی خدا دعوت میکند: « وَ دَاعِیاً إلَی اللهِ» نه به دنیا و نه به سوی مجد و بزرگی دنیایی و نه به سوی شرف قومی و تعصّبات جاهلی و نه به سوی زرق و برق دنیایی و نه به سوی جاه و مقام؛ بلکه داعی، دعوتگر به سوی خداست که هم در راهی که تنها به خدا منتهی شده و تنها یه دستور اوست:
[ إنّا أرسَلنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ داعِیاً إلَی اللهِ بِاِذنِه وَ سِراجاً مُنیراً ]
«ما تو را به عنوان شاهد و مژده دهنده و ترساننده و دعوتگر به سوی خدا با امر و دستور او و نیز ـ به عنوان چراغ تابان ـ به سوی مردم ـ فرستادیم.»
امام حسن البنا (ره) داعی معاصر، پس از بیان وجوب دعوت با بیان فرق اساسی داعی با سایرین او را این چنین معرفی میکند: «داعی فردی است که میخواهد ایمان و مقتضیّات آن را در زندگی خود عملی کرده و دیگران را بر این کار فراخواند و تشویق کند. او عزّت خود را در ایمانش میبیند و میخواهد به وسیلهی آن به کمال عزّت برسد و دیگران را نیز به آن دعوت میکند. داعی، دیگران را به بیدار کردن ایمان خفته در درونشان فرا میخواند.»
پس میتوان هر مسلمان مکلّفی که به منظور ادای واجب دعوت به نشر و تبلیغ اسلام در حدّ توانایی و وسع خود میپردازد را داعی نامید.
ب) وظیفهی داعی
از تعاریفی که از داعی ارائه شد، چنین بر میآید که وظیفهی اصلی داعی دعوت دیگران به سوی خدا و تشویق آنها بر اتّخاذ دین او به عنوان منهج زندگی و تطبیق آن در حیات عملیشان میباشد. امّا چون او حامل برنامهای است نه صرفاً عقلی؛ بلکه برنامهای فکری ـ عملی از یک طرف و از طرف دیگر جوهر دعوت او تطبیق عملی آن در زندگی است؛ بنابراین تبلیغ آن به تنهایی در کار دعوتش کافی نیست و نخواهد بود هر چند که لازمه و اصل دعوتش را تشکیل میدهد.
آنچه مقتضیات دعوتش را تشکیل میدهد، نخست و قبل از هر چیزی عملی کردن و تطبیق آن در زندگی فردی و سپس فراخواندن و درخواست از دیگران بر تمسّک به آن و تلاش در جهت عملی کردن آن در حیاتشان میباشد.
اگر محتویات دعوت اسلامی تنها دعوت به سوی معرفت کلماتی صرفاً عقلی میبود…
اگر تنها دعوت به شنیدن داستانهایی از گذشتگان و حوادث و وقایعی که بر آنها گذشته است میبود…
اگر تنها آگاهانیدن دیگران به آنچه در آسمانها و زمین است، محتوای دعوت اسلامی را تشکیل میداد…
نیازی به چیزی جز انجام امر تبلیغ احساس نمیشد.
امّا آنگاه که تطبیق عملی پیش میآید، هدف دعوت اسلامی و وظیفه و کار داعی بسی بزرگتر جلوهگر و خود را نشان میدهد.
هدف اصلی داعی و جوهرهی دعوت او تطبیق «مَا أنزَلَ اللهُ» نخست در زندگی فردی، سپس در زندگی خانوادگی و بعد از آن در اجتماع و نهایتاً التزام حکومت به تطبیق اوامر خدا میباشد.
از طرف دیگر با توجه به اُرگانیزم وجود بشری که متأثر از محیط و امور محسوس و نیز افرادی است که با آنها در ارتباط است و صرف شنیدن تأثیر لازم در او به وجود نخواهد آمد و این همان اصلی است که خالقِ او در تمام مسائل، آن را رعایت فرموده و با وجود لامکان بودنش، انسان را در هنگام انجام بزرگترین عبادت یعنی نماز، مکلّف به توجه به مسجدالحرام کرده است تا او را حاضر و ناظر خود بداند و بیشتر از عبادتش متأثر شود.
با توجه به چنین اهمیتی است که داعی به سوی خدا باید یک الگوی واقعی و عملی در کار دعوت باشد تا مؤثر واقع شده و امر دعوتش را به خوبی به انجام برساند و از همه مهمتر با الگوی عملی خود امکان عملی بودن محتویات دعوتش را به دیگران اثبات کند.
کار اصلی و وظیفهی داعی، تبلیغ دین خداست، امّا از آنجایی که تبلیغ دین او به صورت کامل و مؤثر انجام نمیگیرد مگر با معرفت و تطبیق آن در زندگی، پس با توجه به اصل «ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب» معرفت و سپس عملی کردن دین خدا در زندگی و الگوی واقعی و عملی شدن قبل و یا هنگام انجام تبلیغ بر داعی واجب است.
در فصلهای آینده دربارهی الگو و تأثیر آن در امر دعوت بیشتر سخن خواهیم گفت.
نتیجهی سخن این که میتوان وظایف اصلی و اساسی داعی را ـ بهطور خلاصه ـ اینچنین بر شمرد:
۱٫ معرفت ۲٫ تطبیق ۳٫ تبلیغ
۱٫ شناخت:
شناخت کامل محتوای دعوت، تطبیق و اجرای عملی آن در زندگی و تبلیغ و تعریف آن به دیگران و تشویق آنها بر تطبیق آن در حیات و نیز تلاش در جهت تبلیغ و تعریف به سایرین و … در حّد توانایی و وسع، وظایف داعی به شمار میآیند.
چنین وظیفهای تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت و داعی لحظهای از انجام این وظیفه کوتاهی نخواهد کرد تا پیروزی یا شهادت و در این راه هیچ چیزی مانع او نخواهد شد، نه تطمیع و نه تهدید.
«ای عمو! به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپ من بگذارند تا به ازای آن، این رسالت ـ و دعوت ـ را رها کنم از آن دست نخواهم کشید تا زمانی که خداوند ارادهی خود را چیره سازد یا در این راه از بین روم.»
هر آن کس که در صدد انجام امری است قبل از اقدام به آن باید وسایل لازم آن را شناخته و سپس آنها را فراهم کند تا بتواند امرش را به خوبی به انجام رساند.
مسافری که قصد سفر دارد قبل از رفتن باید آمادگی روحی ـ روانی و جسمی خود را سنجیده و مقصد مورد نظر و مسافت آن را بررسی کرده و آنگاه وسایل لازم جهت چنین مسافرتی را فراهم و سپس اقدام به حرکت کند تا مشکلات سفر را به حداقل رسانده و به مقصدش برسد.
داعی نیز مسافری است همچون سایر مسافران، او دارای حرکتی است که آغاز و پایانی دارد، او مقصدی مشخص را دنبال میکند، پس ناچار باید راهی را طی کند.
راه داعی «راه دعوت» است؛ راهی پر از خارها و مشکلات؛ راهی است بس طولانی. پس به اندازهی طولانی بودن راه و وجود مشکلات باید نسبت به آمادگی خود اقدامات لازم را به عمل آورد. او قبل از هر چیز به معرفت نیازمند است؛ معرفت اهداف و افکار و عقایدی که خود را بدان مقیّد نموده و از آن پیروی نماید.
او باید خود را مرد عقیده گرداند؛ عقیدهای خللناپذیر، عقیدهای که او را در تمامی مشکلاتِ راه و فراز ونشیبهای آن محفوظ و ثابت قدم نگه دارد.
چنین معرفتی، او را در جهت اصلاح خویش قبل از دعوت دیگران و تطبیق آنچه شناخته است، در زندگی عملیش، وادار میکند.
او نخست به اصلاح خود میپردازد و خود و اعمال و رفتار خود را با تفکّرات و عقایدی که شناخته و پذیرفته است، تطبیق داده و در حدّ توانایی و وسعش در جهت هماهنگ کردن آنها با هم اقدام میکند.
او دست به اصلاح درون قبل از بیرون میزند و به تدریج اصلاح درونی او بیرونش را تحت تأثیر قرار داده و او را از مرد عقیده بودن ارتقاء داده و مرد عمل میگرداند؛ عمل بدانچه شناخته و بدان مطمئن گشته است.
او شخصیّتی ثابت میگردد؛ شخصیّتی که فکر و عملش با هم هماهنگ و درون و بیرونش تقویت کنندهی یکدیگر خواهند بود. او دیگر یک شخصیّت خواهد داشت، نه دو شخصیّت متضاد و ناهمگون.
با کسب چنین شخصیّتی، او الگویی گشته که میتواند شروع به انجام امر دعوت کند. او دیگر داعی دعوتش گشته است، داعی به تمام معنا؛ زیرا به هر آنچه دیگران را به آن میخواند و یا هر آنچه تبلیغ میکند، خود آن را به عمل تبدیل کرده است. او مقدمات کار و وظیفهاش را به خوبی فراهم کرده و با این مقدمات، شروع به تبلیغ دین خدا که وظیفهی اصلیش میباشد میکند و در صدد این است که دیگران را نیز چون خود، مرد عقیده و عمل و سرانجام مرد دعوت گرداند.
او در این راه طولانی و پر از مشکلات، نیاز مبرم به این آمادگی دارد. کوچکترین خلل در هر یک از مراحل، چه مرحلهی معرفت باشد یا مرحلهی تبلیغ، کار دعوت را دچار فشل میکند و گاهی شکستی جبرانناپذیر. پس باید ـ داعی ـ خوب دقت کند و در تربیت خود در مراحل اولیّه و پس از آن در مراحل بعدی هیچگونه شتاب و عجلهای از خود نشان ندهد. او باید بداند که اگر ابتدای کارش که معرفت است خوب به انجام برساند، مراحل بعدی را به خوبی انجام خواهد داد و به نتیجهی مطلوب خواهد رسید.
«بر داعی است که به معرفت اسلامی مسلّح باشد؛ معرفت نسبت به عقیدهی اسلامی و این که اسلام نظام کامل زندگی است و این اسلام است که میتواند به تمام نیازمندیهای بشری جواب مثبت دهد. این اسلام است که سعادت بشریّت را فراهم میکند. احکام این دین چون از طرف خداست، هیچ تغییر و تبدیلی در آنها راه ندارد و شایسته نیست که هیچ بشری دست به تبدیل و تغییر در آنها بزند.»
آگاهی بر دعوت و شناخت چارچوب آن از یک طرف و نیز آگاهی بر احوال و اوضاع زمانی و مکانی و نیز مخاطبین دعوت از طرف دیگر، ضرورتی است که داعی باید بر آن واقف باشد؛ زیرا در این صورت است که «در کار دعوت صبر میکند، ناامید نمیشود و یا شتاب به خرج نمیدهد. به همین خاطر است که حضرت خضر (ع) به حضرت موسی (ع) فرمود:
[ إنَّکَ لَن تَستَطِیعَ مَعِیَ صَبراَ وَ کَیفَ تَصبِرُ عَلَی مَا لَم تُحِط بِهِ خُبراً ] کهف / ۶۸ ـ ۶۷
«همانا تو نمیتوانی با من صبر داشته باشی. چگونه میتوانی صبر کنی بر آنچه نسبت به آن آگاهی نداری.»
علاّمه ابن سعدی (ره) میفرماید: بزرگترین عامل کسب صبر احاطهی عالمانه بر امور است. کسی که بر اوضاع علم نداشته باشد و اهداف موضوع را نداند، نمیتواند صبر داشته باشد. پس بر داعی است که به امور دعوت و اوضاع و احوال مدعیون و نیازمندیهای آنها حریص بوده و از اموری که او را بر صبر در کار دعوت کمک میکنند واقف و از آنها بهرهمند شود.»
پس از کسب چنین معرفتی نسبت به دعوت و راه آن بر داعی است که خود را برای گام نهادن به مرحلهی دوم که تطبیق عملی آموختههایش در زندگی عملی است، آماده کند.
۲٫ تطبیق:
او باید نخست از خود و از نفس خود آغاز کند. او باید پس از شناخت عظمت پروردگارش، «وَ رَبَّکَ فَکَبِّرَ»، به تصفیهی خود بپردازد، «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّر»، و خود را از آلودگیهای ظاهری و باطنی دور گرداند، «وَ الزُّجزَ فَاهجُر».
داعی در اصلاح خود از تمام اوقات و فرصتهای پیش آمده کمال استفاده را میکند و در این مرحله که پایه و ستون کار او را تشکیل میدهد، کوچکترین غفلتی نمیکند؛ زیرا اهمیت کار را خوب درک کرده است. پس، از تاریکیهای شب در این زمینه نهایت استفاده را خواهد برد:
[ یِا أیُّهَا المُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیلَ إلَّا قَلِیلاً * نِّصفَهُ أوِ انقُص مِنهُ قَلِیلاً * أو زِد عَلَیهِ وَرَتِّلِ القُرآنَ تَزتِیلاً ] زیرا میداند که باید حامل بار سنگینی باشد. [ إنَّا سَنُلقِی عَلَیکَ قَولاً ثَقِیلاً ] او خوب میداند که تاریکیهای شب از هر لحاظ نیروبخشترند [ إنَّ نَاشِئَهَ الَّیلِ هِیَ أَشَدُّ وَطأً وَأَقوَمُ قِیلاً] (مزمّل/ ۶ ـ۱)
راه دعوت، راه مبارزه است «اولین مرحلهی مبارزه، مبارزه با نفس و آفات آن میباشد و بعد از آن مبارزه با شرّ و باطل و گمراهی و طغیان در میدان زندگی.»
«بر داعی است که از نفس و روح خود مراقبت و محافظت نماید و مصالح آن را مدّنظر داشته و آن را رشد دهد. بر اوست که در مراقبه و محاسبه نفس کوچکترین تساهلی به خرج ندهد؛ زیرا نفس، امر به بدی است و راههای ورود شیطان به نفس بیشتر از آنند که قابل شمارش باشند.
پیامبر (ص) میفرماید: « زیرک کسی است که نفس خود را ذلیل داشته و برای راحتی بعد از مرگش عمل کند و احمق کسی است که از هوسهای خویش پیروی کرده و از خداوند تمنّای بی حدّ و حصر داشته باشد.»
داعی، دعوتگر دیگران به سوی سعادت است پس باید خود قبل از دیگران به این سعادت دست یافته باشد تا دعوتش مؤثر واقع گردد؛ زیرا گفتهاند:«إنَّ فَاقِدَ الشیءِ لایُعطِهِ.»
«مسئولیت او در برابر خود بزرگتر از مسئولیّت او در برابر اجتماع است… بر اوست که الگویی نیکو برای اجتماعش باشد. بر اوست که کار را از اصلاح خود آغاز کند.»
او باید عامل به علمش باشد، آنگاه است که میتواند پس از آگاهی دادن مردم نسبت به دین و امور آن، آنها را عامل به این دستورات ببیند.
«ای پسر! یقین دار که علم مجرد به انسان کمک نمیکند، مثل این که اگر مردی در بیابان ده شمشیر هندی داشته باشد و خود دلاور و جنگجو باشد و شیر بزرگ و مهیبی به او حمله کند، آیا این سلاحها چنانچه به کار نرود خطر را از او دور میسازد؟ همین طور است مردی که صد هزار مسئلهی علمی بیاموزد و بدانها عمل نکند، از آنها فایدهای نخواهد برد، مگر با عمل.»
دعوتگر راه خدا این را بداند که اصلاح بیرون با اصلاح درون رابطهای مستقیم دارد و اولین گام در اصلاح بیرون، اصلاح درون است.
«ما میگوییم که مردم را به تغییر درونشان تشویق کنید. از این طریق است که تغییر در جوامع به وجود خواهد آمد. از این طریق است که تاریخ عوض خواهد شد. پیامبر (ص) سیزده سال در مکّه به اصلاح درون افراد پرداخت. نوح (ع) ۹۵۰ سال، مردم را دعوت به اصلاح کرد. پس ای برادر داعی! این را شعار خود قرار بده که نخست تصحیح نیّت، سپس تغییر و اصلاح نفوس دیگری.»
داعی این را بداند که مشکل و گره اصلی عدم موفقیّت هر دعوتی در هر زمانی به این نکته بر میگردد که داعیانش از خود و اصلاح درون شروع نکرده و یا به طور ناقص این کار را انجام دادهاند، در نتیجه در اصلاح بیرون با مشکل مواجه شدهاند. این همان چیزی است که داعی معاصر، استاد قرضاوی، خداوند او را حفظ کند ، نه تنها مشکل داعیان؛ بلکه مشکل کلّ امّت اسلامی را دانسته و امّت را به رفع آن فرا میخواند:
«مشکل در همهی ماست، در هوی و هوسها و آرزوها و شهوتهایی است که بر گرد آنها طواف میکنیم… خوشا به حال آن کس که نخست به اصلاح خویش سپس به اصلاح دیگران میپردازد و دست در دست اهل صلاح و خیر قرار میدهد. از امروزش راضی نیست و از فردایش ناامید نمیباشد.»
۳٫ تبلیغ:
پس از چنین اصلاحی است که داعی میتواند شروع به اصلیترین وظیفهی خود که تبلیغ دین خداست، بکند؛ زیرا وسایل فراهم شده و او میتواند قدم در راه دعوت دیگران بگذارد. او وظیفهای جز تبلیغ دین خدا ندارد، اما با توجه به طبیعت دین خدا و طبیعت راه دعوت میبایستی مقدّماتی را فراهم میکرد که همان معرفت و تطبیق عملی دین در زندگی فردی به منظور مؤثر بودن دعوتش باشد. بنابراین، پس از فراهم کردن چنین مقدماتی او وارد مرحلهی سوم؛ یعنی، تبلیغ میشود و کار را نخست از نزدیکان [ وَ أنذِر عَشِیرَتَکَ الأقرَبِین] و در میان نزدیکان نیز از خانوادهی خود آغاز میکند و سپس سایرین.
اصلاح خانواده گام بعدی و دومین مرحله از مراحل اصلاح به شمار میآید، به طوری که بدون آن و یا با غفلت از آن گامهای بعدی با مشکل مواجه خواهند شد.
«وظیفهی داعی در اولین گام، هدایت خود و سپس هدایت خانوادهی خود میباشد: [ یِا أیُّهَا الّذینَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهلیِکُم نَاراً ] خانوادهی مسلمان هستهی مرکزی جماعت اسلامی است. خانواده به عنوان سلولی در جامعهی اسلامی مطرح است از سنگرهای عقیده و لازم و ضروری است که این سنگر در درون محکم و سالم و متین باشد و هر فردی در داخل قلعه واقع شده و مرز خود را بشناسد و از ان دفاع کند.»
«بر انسان مسلمان است که در زندگی دو حرکت داشته باشد: یکی به خود و دیگری به سوی جامعه. داعی مسلمان کار را از خود و سپس از خانوادهاش آغاز میکند.»
پس از دعوت نزدیکان او داعی و مبلغ دین به تمامی مردمان خواهد بود:
[ قُل یَاأیُّهَا النَّاسُ إنِّی رَسُولُ اللهِ إلَیکُم جَمِیعاً] اعراف/ ۱۵۸
نکتهای که در مرحلهی تبلیغ لازم به تذکر میباشد، استفاده از تمامی امکانات و توان و استعداد و نیز تمامی فرصتهای پیش آمده در امر دعوت و تبلیغ دین خدا میباشد. انجام چنین تلاشی چیزی جز صداقت را نمیطلبد.
«واقعیت این است که هرگاه داعی در دعوتش صادق باشد، به آن مشغول خواهد شد و به چیزی جز آن فکر نمیکند و تمام حرکات و سکناتش به خاطر دعوتش خواهد بود.
او از هیچ تلاش و فرصتی در کار تبلیغ دین، غفلت نمیکند حتی از فرصتهای حساس و بسیار تنگ. او چنین عملی را از پیامبرش (ص) آموخته است آنگاه که به مدینه هجرت میکرد و به بریده بن الحصیب الأسلمی و قومش برخورد کرد و آنها را به اسلام دعوت فرمود.»
او از چیزی جز تبلیغ دین خدا لذّت نمیبرد و چیزی به نام خستگی در این راه نمیشناسد؛ زیرا به یاد استراحت ابدی و جاودان بهشتی است.
این همان چیزی است که از استاد بزرگوارم؛ آن داعی واقعی و خدایی مشاهده کرده بودم، کسی که به راستی در این راه نه شب میشناخت و نه روز!
«داعی چگونه از استراحت لذت میبرد و در حالی که با همراهانش هم صدا به خود تلقین و این اشعار را تکرار میکنند:
فی ضَمیری دائِماً صوتُ النَّبِیِّ آمِراً جَاهِد وَ کَابِد وَ اتَّعَب
صَــائِحاً: غَالِب وَ طَالِب وَ ادَّأب صَــارِخاً: کُن أبَداَ حرّاَ أبی
«در درونم صدای پیامبر (ص) طنین انداز است که همیشه دستور میدهد که تلاش و کوشش کن و خسته شو. فریاد میزند که غالب شو و طالب باش و به کار خود ادامه بده. فریاد میزند که همیشه آزاد مرد و سرافراز باش.»
او چگونه میل به استراحت دارد در حالی که یارانش میسرایند که:
نَـــــبنِی و لانَـــــــتَّکِل نَــــــفنِی وَ لاَ نَـــنخَذِل
لَـــــنَا یَــــدٌ وَ الـــعَمَل لَــــنَا غَــــــدٌ وَ الأمَـــل
«ما دارای دستانی هستیم که با آنها کار میکنیم و دارای فردایی هستیم که در آن آرزوهایی داریم.»
«او هرگز چهرهی مبارک یوسف (ع) در زندان را فراموش نمیکند آنگاه که از او تعبیر خواب خواسته میشود از فرصت پیش آمده در جهت تبلیغ دین خدا استفاده میکند و میفرماید:
[ یَا صاحِبَیِ السِّجنِ ءَأَربَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أمِ اللهُ الوَاحِدُ القَهَّارُ] یوسف/ ۳۹
«ای همراهان زندانیم! آیا اربابان و خدایان مختلف بهترند یا خدای تنهای چیره و قدرتمند؟»
داعی در امر دعوتش علاوه بر استفاده از استعداد و توانایی و فرصتهای پیش آمده، از تمامی وسایل ممکن و مشروع در جهت انجام امر دعوتش استفاده میکند.
او در این زمینه بهترین وسیله را شغل خود میداند، پس از آن نهایت استفاده را میبرد.
شغل داعی یکی از مهمترین وسایل و شاید بتوان گفت مهمترین وسیله ارزانترین وسیله در کار دعوت میباشد. چیزی که متأسفانه اکثریت از آن غافلند و دعوت را امری تنها و تنها در برگزاری کلاسهای تربیتی، آن هم در مکانهای خاص، میبینند و خلاصه میکنند و چون چنین امری میسّر نمیشود از کار دعوت دست میکشند و یا نسبت به آن دچار کوتاهی میشوند.
اگر داعی از شغل خود و تخصصّش در کار دعوت استفاده لازم را ببرد «و آن را در جهتی قرار دهد که به دعوتش سودی برساند، چنین امری او را به سوی دست یابی نتیجهی مثبت یاری کرده و همّت او را در کار دعوت دو چندان و وقتش را مثمر ثمر و زندگیش را پر بار میگرداند.»
داعی امروز باید به این نکتهی مهم توجه کند که صاحبان زندگی ـ امروزی ـ صنعتگران و صادرکنندگان صنعت و کسانی که علوم را در قبضهی خود در آوردهاند و آن را تعلیم میدهند، خواه بر اساس و پایهی ایمان باشد یا بر اساس فسق و فجور. پس بر داعی است که کمر همّت ببندد و شبها بی خوابی بکشد و ابتکار و ابداع کند» و آن را در راهبرد پیشبرد دعوتش به کار گیرد.
با چنین همّتی و با رعایت چنین مراحلی است که داعی روز به روز دعوتش را موفقتر از دیروز میبیند و خواهد دید که مردمان فوج فوج به او خواهند پیوست، و در این صورت است که فتح واقعی واقع خواهد شد و آنگاه است که خدا را به خاطر چنین موفقیّتی سپاس و ستایش میکند؛ «چرا که میداند گرد آمدن افراد در اثر عمل و زبان و بیان او نبوده؛ بلکه این بخشش و فضل خدا است که به هر کس از بندگانش که خواست عطا خواهد کرد» و او چیزی جز وسیلهای همچون سایر وسایل نبوده و نخواهد بود.
———————————————-
منبع: نوگرا به نقل از کتاب اصول دعوت از دیدگاه قرآن و سنت / مؤلف : جهانگیر ولدبیگی / انتشارات : نشر احسان
*** سخنی با ادمین ***
چه نکات جالب ، با معنی ، منطقی و
عاقلانه ای برای تعریف ( داعی) واقعا لذت بردم …
در سایتی خواندم که شخص روحانی و بلند مرتبه(در پست ) همه طلاب را داعی میخواند و …
کنجکاو شدم این (داعی) کیست …
پس به نظر شما پیامبر هم بدون اسلام … با معرفت درونی و تک شخصیته کردنه خودش بطوری که خود را اصلاح کرده و… ، و این خود بخود باعث تغییر در ظاهر بیرون و عمل او هم شد و همین عمر باعث تاثیر بر اطرافیان شد و او به امین و درستکار و راستگو مشهور شده بود و این مسیر طی شده باعث انتخاب او از طرف پروردگار شد و او را اولین داعی و رسول اسلام انتخاب کرد ، چون بر این اگاه بود که پیامبر حرف و عملش یکی است و چیزی که در ظاهر است با درون متفاوت نیست … از طرفی این گذشته خوب و تاثیر بر روی مردم میتوانست باعث اطمینان مردم از حرفها و سنت و دعوت او باشد؟
اصلا از این نگاه به رسالت پیامبر نگاه میشود؟
لطفا نظرتون رو برایم ایمیل کنید ممنون