چرا از قرآن سود نمی بریم؟! و تاثیرپذیری ما از قرآن کم شده است؟
چرا از قرآن سود نمی بریم؟! و تاثیرپذیری ما از قرآن کم شده است؟
نویسنده :دکتر مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی
دیدیم که چگونه قرآن عظیم بر نسل اول تأثیر ایجاد کرد و دیدیم که چگونه قرآن بر مشرکین مکه مؤثر واقع شد … سؤالی باقی می ماند: چرا قرآن آن تأثیری را که بر آنان نهاد بر ما نمی گذارد؟!
ما سخن ولیدبن مغیره را در خصوص قرآن بیان کردیم که گفت: «سخنان وی شیرینی خاصی دارد و طراوت مخصوصی! بی شک ریشه ای سترگ دارد و شاخه هایی پربار، او به هر چیزی چیره می گردد و چیزی نمی تواند بر او چیره گردد.»
قرآن همان قرآن است و ابزارهای بهره گیری از قرآن که ما نیز صاحب آن می باشیم از جمله گوش، چشم، زبان و قلب همان ابزارهایی است که آنان (صحابه) نیز به کار گرفتند و آنان را به آن مقام بلند در تعامل با قرآن رسانید و حتی با وجود قرآن در همه ی مکان ها فرصت ما برای بهره گیری بسیار بیشتر از آنان است.
پس چرا آنچه برای آنان روی داد برای ما روی نمی دهد؟!
و چرا حداقل آن میزان تأثیرپذیری مانند آنچه برای مشرکین مکه روی داد برای ما روی نمی دهد؟! قبل از پاسخ گویی به این سؤالات با هم این سخنان امام حسن البنا (رحمه الله) را می خوانیم:
هنگامی که خداوند قرآن را بر پیامبرش محمد مصطفی (ص) نازل فرمود و این نبی مکرم قرآن را برای امت عربی آن زمان تلاوت نمود، همچون سحر بر جان آنان اثر نهاد و تأثیرش تا اعماق این قلب ها رسید و در درون سینه ها نفوذ نمود و بر محل اختفای ارواح سیطره یافت و خداوند به وسیله ی آن این امت را دگر بار آفرید، میان امت عربی در جاهلیت و اسلامش فاصله ی دراز و تفاوتی بزرگ ایجاد شد.
قرآن در درون مشرکین و مؤمنان به طور برابر تأثیر نهاد، با این تفاوت که تأثیرش در جان مشرکین تأثیری موقتی و منفی بود و از آن می گریختند و میان خود و قرآن مانع و حایل قرار می دادند و به همدیگر می گفتند:
(لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ) (فصلت: ۲۶)
«گوش به این قرآن فرا ندهید ، و در ( هنگام تلاوت ) آن یاوهسرائی و جار و جنجال کنید ( تا مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال اندیشه درباره مفاهیم آن از ایشان گرفته شود و ) شما پیروز گردید .»
اما مؤمنین این چنین بودند:
(الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) (زمر:۱۸)
« آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند . آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است ، و ایشان واقعاً خردمندند.»
تأثیر قرآن در جان اینان دائمی و مثبت بود. آنان را دگرگون و اصلاح نمود، از حالی به حال دیگر درآورد، آنان را به عزیزترین و ارزشمندترین خلق و خوی و کارهای ارجمند و مهم واداشت:
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ) (زمر:۲۳)
«خداوند بهترین سخن را ( به نام قرآن ) فرو فرستاده است . کتابی را که ( از لحاظ کاربرد و گیرائی الفاظ ، و والائی و همآوایی معانی ، در اعجاز ) همگون و ( مطالبی چون مواعظ و براهین و قصص ، و مسائل مقابل و مختلفی همانند : ایمان و کفر ، حق و باطل ، هدایت و ضلالت ، خیر و شر ، حسنات و سیّئات ، بهشت و دوزخ ، البتّه هر بار به شکلی تازه و به شیوهای نو ، در آن ) مکرّر است . از ( شنیدن آیات ) آن لرزه بر اندام کسانی میافتد که از پروردگار خود میترسند ، و از آن پس پوستهایشان و دلهایشان ( و همه وجودشان ) نرم و آماده پذیرش قرآن خدا میگردد ( و آن را تصدیق و بدان عمل میکنند ) . این ( کتاب مشتمل بر ) رهنمود الهی است و خدا هر که را بخواهد در پرتو آن راهیاب میسازد.»
حال همان قرآن است که بر ما خوانده می شود و در میان ما تلاوت می گردد، آیا جان و دل مان را دگرگون می کند، اخلاقی را که بدان خو گرفته ایم تغییر می دهد و بر قلب های ما همان کاری را می کند که بر قلب های پیشینیان مان انجام داد؟!
نه ای برادران و خواهران … به گونه ای گشته ایم که قرآن را به صورت ماشین وار تلاوت می کنیم … کلماتی که تکرار می شود و نغمه هایی که رنگارنگ می گردند و جز این دیگری چیزی نیست. اما میان ما و آن چشمه ی فیاضیت و روحانیت قرآن و آن سیل بنیان کن که تأثیری قوی و کارآمد دارد، فاصله افتاده است. بدین خاطر است که ما کپی نسخه ی اول نیستیم، نسلی که از قرآن تأثیر پذیرفت و جان و دلش به واسطه ی قرآن دگرگون گشت.[۱]
آیا مشکل واژه ها و زبان است؟!
اگر بگویی: نسل اول بدین خاطر به آن درجه ی عظیم از تأثیرپذیری از قرآن رسیدند چون عرب ها در آن روزگار با سرشت خود لذت آن زبان را چشیدند و مفاهیم و مقاصد آن را درک می کردند، اما حالا ما مثل آن ها نیستیم، لذا فهم قرآن برای ما سخت است در نتیجه تأثیرپذیری و بهره گیری حقیقی از آن نیز سخت می شود.
بی شک (آن که زبان فصیح عربی را چشیده مفاهیمی را درک می کند که بر غیر اهل زبان پوشیده است)[۲] اما این موضوع شرط بهره گیری از قرآن به عنوان منبع هدایت و شفا نیست.
کسی که قرآن را نازل فرموده و آن را هشدار دهنده ی جهانیان گردانیده می داند که همه ی مردمان اهل زبان و لغت شناس نیستند در نتیجه لذت آن را درک نمی کنند …
در همان حال کسی نمی تواند از هدایت قرآن بهره جسته و بدان متأثر گردد و قرآن برای او به منزله ی بشارت دهنده، هشدار دهنده، هدایت گر، نور، روح، پیام و اطلاع باشد مگر آن که زبان عربی را همچون زبان گفت و شنود فرا گیرد و پیام ها و تعابیرش را به صورت عام و متداول بفهمد فراگیری این اندازه از زبان عربی برای غیر عرب ضروری است برای این که به صورت مستقیم پیام قرآن را بفهمد هر چند فهمی کلی و عمومی باشد.
امام ابن تیمیه می گوید: خود زبان عربی جزو دین است (و با آن درهم آمیخته است) و شناخت آن واجب است، در عین حال فهم کتاب و سنت هم واجب است و این دو فهمیده نمی شوند مگر این که زبان عربی فهمیده شود و مقدمه ی واجب، واجب است.[۳]
آنچه جای هیچ شکی نیست آن است که میزان علم و ادراک شخص عاقل هر اندازه هم محدود باشد – به شرط آن که وقتی آیاتی را می خواند یا می شنود عقلش را به کار اندازد – می تواند پیام قرآن را به میزانی (در خود ادراک خود) دریابد …
این میزان دست یابی به هدایت قرآنی به یاری خدا صورت می گیرد و این از جلوه های اعجاز قرآن است که خداوند فهم آن را برای همگان آسان گردانیده، هر کس در هر سطح (عقلانی) که باشد آن را می فهمد:
(وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ( (قمر:۱۷)
« ما قرآن را آسان ساختهایم.»
(لذا برای دست یابی به هدایت قرآن و تأثیرپذیری از مفاهیم آن، آن گاه بهره برداری حقیقی از آن، در توان و ظرفیت هر عاقلی است، آن هم به میزان ادراک آن شخص.)
امام محمد عبده می گوید: بر هر یک از انسان ها واجب است که به میزان توانائیش آیات قرآن را درک و فهم نماید، میان باسواد و بی سواد فرقی نیست (همه باید بکوشند). برای یک نفر بی سواد فهم آنچه را ظاهر آیات به او القا می کند کافی است. به عنوان مثال خداوند می فرماید:
( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ) (مؤمنون: ۲-۱)
« مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند.کسانیند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند.»
ظاهر آیات این موضوع را به یک بیسواد تفهیم می کنند که کسانی که اوصاف وارده بر آیات در آنان جمع شود پیروز و رستگار گشته اند.[۴]
و می گوید: برای هر کس این امکان وجود دارد که به اندازه ای قرآن را بفهمد و دریابد که او را به سوی خیر سوق داده و از شر باز دارد، بی شک خداوند قرآن را برای هدایت ما نازل فرموده است و او همه ی ضعف هایی را که ما در آن به سر می بریم می داند.
—————————————————
منبع:ایجاد ارتباط میان قلب و قرآن / مؤلف:دکتر مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی /انتشارات: نشر احسان ۱۳۸۹
[۱] – مجله ی الأخوان المسلمین شماره (۲۱) سال اول ۱۸ رمضان ۱۳۶۲ ﻫ . ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۳ ﻢ.
[۲] – التعبیر القرآنی، ص ۵۶۸٫
[۳] – مباحث فی علوم القرآن لمناع القطان، ص ۳۲۰٫
[۴] – مقدمه تفسیر سوره الفاتحه ص ۱۱٫