چرا من که اهل نماز و عبادت هستم آدم فقیری هستم اما یک گناهکار ثروتمند است؟
چرا من که اهل نماز و عبادت هستم آدم فقیری هستم اما یک گناهکار ثروتمند است؟
نویسنده: مراد یوسفی
سوال :- چرا من که بسیار اهل نماز و روزه هستم آدم فقیری هستم، اما فلانی مشروب خوار و زناکار است اما وضع مالی خوبی دارد؟
چرا منی که نماز می خوانم، قران می خوانم، روزه می گیرم، حرفهای خداوند را گوش میدهم و بسیاری از امور عبادی دیگر را انجام میدهم، از درامد و سرمایه ی کمی برخوردارم، اما افرادی که در جامعه ی ما این کارها را هم انجام نمیدهند از نظر مالی هیچ مشکلی ندارند؟
پاسخ:
از خداوند متعال خواستارم که طاعت و عبادت شما و همه ی ما را بپذیرد، بیشک «مثقال ذره» هم در بارگاه ملکوتی خداوند رحمان گم نخواهد شد، اما در مورد موضوعی که مطرح فرموده اید چند نکته ی زیر را در نظر داشته باشید.
الف) اول اینکه این قاعده کاملا «نسبی» است و «مطلق» نمی باشد!
یعنی هیچ تقسیم بندی صورت نگرفته که افراد مومن و متقی جامعه ما لزوما فقیر باشند و افرادی که باور خاصی ندارند حتما ثروتمند باشند، اگر دقت بفرمایید می بینید که عکس این حالت هم بسیار زیاد است… (افراد مومنی داریم که به جز واجبات کوچکترین سنت ها را هم انجام می دهند اما از امکانات و سرمایه بسیار خوبی برخوردارند، همچنین افراد ضعیف الایمان و حتی بدون باوری داریم که اگر امروز کارگری نکنند و نان شب شان را با زور بازوی خود پیدا نکنند، باید با گرسنگی سر بر بالین بگذارند).
ب)در مورد توزیع ثروت در جامعه نیز این موارد به «ذهن بنده» خطور می کند که امیدوارم راه گشا باشد:
در مرحله ی اول مال و ثروت مردم به دو دسته تقسیم میشود، قسمتی از مردم مالشان «حرام» است و قسمتی از روزی «حلال» بهره مند شده اند، آنهایی که ثروتشان حرام است را از همین مرحله رها می کنیم و ایمان داریم که در روز موعود باید پاسخگوی (چگونگی به دست آوردن این مال در حضور) الله متعال باشند. لذا ثروت آنها اصلا برای ما مهم نیست و بخاطر مال آنها دچار شبهه نمی شویم که بگوییم چرا من ندارم و او دارد.
اما افرادی که ثروتمند هستند و ثروت آنها حلال است، وضعیت آنها از سه حالت خارج نیست:
۱- بسیار «زحمت» کشیده اند و این مال را به دست آورده اند.
۲- پدر آن ها (خانواده ی پدرشان یا حتی مادریشان) وقت خود بسیار زحمت کشیده و این مال را برایشان به «ارث» گذاشته است.
۳- واقعا زحمت خاصی هم نکشیده اند، اما چون خداوند می خواهد آنها را از این طریق آزمایش کند»، در چند صباح زودگذر دنیا ثروتی را در اختیارشان قرار داده است.
و مشاهده می کنیم که به جز مورد آخر، وجود ثروت به زحمت و تلاش انسانها بستگی دارد (حال چه شخص خود تلاش کرده باشد چه پدر و خانواده اش) و اصلا به باور و عقیده ی آنها مربوط نیست، لذا به این نتیجه می رسیم که یک شخص اگر بسیار مومن هم باشد باید برای به دست آوردن اهداف و آرزوهایش «تلاش» کند. مورد آخر هم که واقعا اصلا جای غبطه خوردن نیست، این آزمایش بسیار سنگین است.
ج) اما در اینجا ممکن است سوال دیگری مطرح شود:
چرا من هر چه تلاش می کنم به نتیجه نمیرسم؟ به نظر بنده در اینجا هم چند حالت وجود دارد:
۱. افرادی حق شما را خورده اند و اجازه نمیدهند زحمات شما نتیجه بدهد.
۲. راهتان را اشتباه رفته اید، گاهی اوقات خیلی تلاش می کنیم اما چون مسیر ما درست نیست نتیجه نمی گیریم.
- تلاش شما کافی نبوده است.
- خیلی عجله دارید و می خواهید راه ۵۰ ساله را در عرض دو سال طی کنید. (باور کنید طبق آنچه دیده ام افراد ثروتمند حلال خور گروه ۱ که دربالا ذکر کردیم، در اواخر عمر به نتیجه ی زحمات خود می رسند لذا نمی توان راه یک ساله را یک شبه طی کرد و باید صبر داشت).
۵. خداوند می خواهد شما را از این طریق، یعنی فقر «آزمایش» کند که باید شکرگذار باشید.
برادر عزیز و بزرگوارم باید همه ی ما بدانیم که عقیده و باور، راهنما و راهگشای ما در زندگی می باشد، نه یک نوع «کاسبی»! مثلا باور به خداوند متعال صبر، اراده، مشورت، همراهی و کار کردن با انسانهای پاک و صادق، شیوه ی کسب مال حلال و… را به ما آموزش میدهد، نه اینکه دریچه های پول را به سمت ما باز کند. این عقیده به ما کمک می کند تا در هر کاری که انجام می دهیم موفق تر باشیم و در زندگی آرامش فراوانی کسب نماییم.
من باورمند اگر بعد از تلاش» نتیجه نگرفتم خدا را شکر می کنم و می گویم لابد همین روزی من بوده و آن گونه که باید، ناراحت نخواهم شد و با توکل بر خدا بیشتر تلاش خواهم کرد، اما اگر باور نداشته باشم چه؟! ایا به این راحتی آرامش خود را باز خواهم یافت؟
در اینجا ممکن است سوال دیگری مطرح شود:
پس داعیانی که امام مساجد هستند و سالیانه از مردم پول می گیرند چه؟ چرا عقیده و باور برای آنها «کاسبی» است؟
در پاسخ می گوییم خیر این گونه نیست، آنچه باعث شده آنها پول بگیرند عقیده و تقوا و عبادت آنها نیست (چون این یک امر درونی و شخصی است) بلکه چیزی که باعث شده و خدای متعال هم اجازه داده، «زحمات » آن ها و «زمانی» است که در طول این یک سال برای مردم صرف «تبلیغ و تبیین» دین کرده اند، درواقع این نتیجه ی« زحمات» آنهاست نه عقیده و عبادات شخصی شان.
حال این که شخصی اصلا دغدغه ی دین ندارد و برای آن وقت نمی گذارد و منبر را هم اشغال نموده وپول مردم را هم می گیرد مطمئن باشید مال او صحیح نیست و در همان مرحله ی اول گفتیم برای چنین مالهایی در ذهن خود شبهه ایجاد نمی کنیم (که چرا او دارد و من ندارم).
ر)و سوال آخری که ممکن است مطرح شود این است که:
پس کسی که «باور و عقیده ندارد»، اما مال او حلال است و زندگی راحتی را فراهم نموده است چه، نباید به زندگی او هم غبطه خورد؟
در پاسخ می گوییم، بی شک هرکسی دوست دارد از امکانات و نعمتهای حلال استفاده کند ولی زندگی فقط این نیست، امکانات هرچندهم حلال باشند باید فردای آرام بخشی در پس خود داشته باشند، تا لذت استفاده از آنها را با جان و دل بچشیم.
تصور کنید شخصی را به باغ خوش و خرمی ببرند، بهترین غذا را جلوی او بگذارند، اما به او بگویند بعد از نهار تو را اعدام می کنیم! این غذا هرچند هم حلال باشد، هرچندهم خوشمزه باشد، آیا به دل می نشیند! آیا مایهی آسایش و آرامش خواهد شد؟ هرگز و هرگز.
لذا برای زندگی حلال افراد بی عقیده هم نباید غبطه خورد چون به زودی پس از مرگ باید حساب پس دهند.
ز)برادر عزیزم نعمت تقوای خود را بسیار بسیار با ارزش بدانید، باور کنید شاید در «برخی از موارد» چند قدم عقب مانده باشید ولی در کل، یک قدم است، جلو هستید. همیشه وقت خواندن یک مقاله باید به قسمت نتیجه گیری برسیم بعد قضاوت نماییم، و در زندگی ما هم «فرجام کار مهم است..
ما که ایمان داریم رزق و روزی دست خداست، تمام تلاش خود را می کنیم و خسته هم نخواهیم شد، اگر بود الحمدلله و اگر نبود الله اکبر. هرگز زندگی خود را که امانتی گرانبها در دستان شماست با این افکار خراب نکنید
بله، پول بسیار مهم است، اما همه چیز نیست، نعمتهایی همچون:
ایمان، سلامتی، وجود اعضای خانواده در کنار ما، دوستان خوب و خیلی از امور غیر مادی دیگر بزرگترین ثروتهای ما هستند که کاملا« رایگان» در اختیار ما قرار گرفته اند ولی متاسفانه قدرشان را نمیدانیم. عجیب است، واقعا عجیب است، ما انسانها به خاطر «خواسته ها»، از «داشته ها» لذت نمی بریم.
خوش بحال کسانی که به حال و هوای انسانهای باتقوا غبطه می خورند، نه حال و هوای افراد ثروتمند
وآخر سر بدانید:
این شبهه شما و این سخنان همه و همه برای کسب آرامش است (مثلا از بی پولی آرامش ندارید) اما مطمئن باشید آرامش ناشی از تقوا دلچسپ تر آرامش ناشی از ثروتمندی است. فقط می توان گفت: این کجا و آن کجا.
لذا به آنچه تا الان نصیبتان شده شکرگذار باشید و برای به دست اوردن روزی بیشتر با توکل بر خدا تلاش بیشتری انجام دهید اما قدرآرامش خود را بدانید و آن را بر هم نزنید.
——————————-
منبع: الحاد نوین باتلاق رنگین / نویسنده: مراد یوسفی / نشر احسان