آزادی و رابطه آن با ایمان در گفتگوهای بدیع الزمان نورسی با عشایر شرق (آناتولی)
آزادی و رابطه آن با ایمان در گفتگوهای بدیع الزمان نورسی با عشایر شرق (آناتولی)
نویسنده: سعیدنورسی / مترجم: داود وفایی
۱سؤال: آیا درست است بگوییم هر کاری رواست مگر این که برای دین ضرر داشته باشد؟
◀️پاسخ: اسلام چون خورشید است، با فوت کردن خاموش نمی شود، چون روز است، با بستن چشم، شب نمی شود. کسی که چشم خویش را ببندد شب را فقط برای خود ایجاد می کند.
وانگهی آیا درست است با اعتماد به رییسی شکست خورده و بیچاره یا کارمندانی چاپلوس یا بعضی از افسران بی منطق، امر حمایت از دین به آنها واگذار شود؟
یا این که بهتر است کار حمایت از دین به آن عمود نورانی و سیف الماسین سپرده شود که در ورای افکار عامه ملت، معدن احساسات اسلامی ست و در قلب هر کس به صورت شفقت ایمانی تبلور می یابد، و مجموعه یی از لمعات انوار الهی می باشد و از امتزاج شراره های درخشان حمیت اسلامی حاصل می گردد؟ شما قضاوت کنید!
آری، این عمود نورانی امر حمایت از دین را بالای سر شهامتش، بر چشم مراقبتش و بر دوش حمایتش خواهد گذارد. شما مشاهده می کنید که لمعات متفرقه شروع به نورافشانی کرده و به تدریج با انجذاب، امتزاج خواهد کرد.
در فن حکمت به اثبات رسیده است، که حس دینی به ویژه سخن دین حق فطری نافذتر، حکمش عالی تر و تأثیرش بیشتر است
آری، آری .. پشه اگر وز وز نکند و زنبور مانعسل اگر سر و صدایی نداشته باشد شما شوق و ذوق تان را از دست ندهید و تأسف نخورید، زیرا موسیقی الهی که کائنات را با نغماتش به رقص می آورد و اسرار حقایق را بر می افرازد، هیچ گاه متوقف نمی شود و همواره در غوغاست.
سلطان ازل که شاه شاهان است، با موسیقی الهی اش که قرآن نامیده می شود، سرتاسر عالم را پر کرده و اصواب شدیدی را که در آسمان ایجاد می کند در قلب و زبان و دماغ علما و مشایخ و
طبا – که صدفی کهف مثال اند – متبلور ساخته و پژواک صدایش از زبان آنان به
گوش می رسد و بعد از سیر و سیلان، به صورت اصوات گوناگون موجب بر افراشته بودن عالم می گردد؛ با تجسم و انطباع همین صداست که تمام کتابهای اسلامی را در حکم تاری از قانون و طنبور در می آورد و هر تار به نوعی او را نشانگر است؛ کسی که نتواند به این صدای روحانی و آسمانی گوش فرا دهد و نتواند آن را با گوش دل بشنود چگونه خواهد توانست سر و صدای امیری را که نسبت به آن صدا چون وز وز پشه یی ست و یا سخن کارگزاران حکومتی را که در مقایسه با آن صدا فی الهی به سر و صدای مگس های سیاه می ماند، بشنود؟
۲⃣سؤال: آزادی را برای ما بسیار بد تفسیر کرده اند. به ما گفته اند انسان آزاد است مرتکب هر کار رذل و پستی بشود، به شرط آن که برای دیگران ضرری نداشته باشد؛ گفته اند نمی توان مزاحم چنین کسی شد، آیا این درست است؟
◀️پاسخ: این قبیل افراد، بی بند و باری و پستی های خود را به زبان می آورند نه آزادی را؛ آنها چون کودکان که بهانه می گیرند، در حال هذیان گفتن اند، زیرا آزادی نازنین می بایست متأدب و متزین به آداب شریعت شود؛ وگرنه آزادی در بی بند و باری و پستی که آزادی نیست، حیوانیت است، استبداد شیطان است، اسیر نفس اماره شدن است. حریت و آزادی عام، نتیجه آزادی های جزیی افراد است. شأن آزادی این است که نه به خودت ضرر برسانی و نه به دیگران
اما ای کوچ نشینان! آن چه نزد شماست، نیمی از آزادی ست، نیم دیگر آن آسیب نرساندن به آزادی دیگران است.
نیز آزادی آلوده به قوت لایموت و ترس و وحشت, در همسایگان کوهستانی شما یعنی حیوانات هم وجود دارد. این حیوانات بیچاره و وحشی واقعا اگر لذت و آرامشی داشته باشند همان آزادی شان است، لیکن حریت شایسته ی گوهر انسانی و معشوقه روح و چون خورشید درخشان آن حریتی ست که ساکن کاخ سعادت تمدن و مدنیت است، حریتی که متزین به تربیت اسلامی و فضیلت و معرفت است.
۳⃣سؤال: آزادی چگونه از ویژگی های ایمان به شمار می رود؟
◀️️پاسخ: کسی که با رابطه ایمان خادم سلطان کائنات است، دست از عزت و شهامت ایمانی خود بر نمی دارد و ذلت و تحقیر و استبداد و تحکم دیگران را نمی پذیرد و شفقت ایمانی او نیز این اجازه را به وی نمی دهد، که به آزادی و حقوق دیگران تجاوز کند.
آری، خادم درست کار یک پادشاه، ذلت تحکم یک چوپان را نمی پذیرد.
او هم چنین مرتبه خود را آن قدر پایین نمی آورد، که بر بیچاره دیگری تحکم کند.
پس در می یابیم که هر قدر ایمان کامل تر باشد، درخشندگی آزادی هم به همان نسبت بیشتر می شود، نمونه اش زمان صدر اسلام است…
۴⃣سؤال: در برابر یک شخصیت بزرگ، یک ولی، یک شیخ یا یک عالم بزرگ چگونه می توانیم آزاد باشیم؟
آنها مزایایی دارند که تحکم کردن بر ما حقشان است، ما اسیر فضایل آنهاییم.
◀️پاسخ: شأن ولایت و بزرگی و شیخی، تواضع و ندیدن خود است نه تکبر و خودبینی و تحکم.
در واقع فرد متکبر، کودکی ست، که ادای شیخ بودن را در می آورد، شما هم نباید چنین کسانی را بزرگ بپندارید.
۵⃣سؤال: هیهات! به افعی هایی که دهان گشوده اند، تا امتمان را تکه تکه، زندگانی پیرامون ما را زهرآلود و آرمان متعالی را که موجب تسلی و آرامش مان بود، به یأس و ناامیدی تبدیل کنند، چه باید بگوییم؟
◀️پاسخ: نهراسید؛ مدنیت و فضیلت و آزادی در عالم انسانیت در حال غلبه یافتن است، لذا کفه دیگر ترازو به تدریج سبک می شود. فرض محال – خدا نیاورد چنان روزی را – اگر ما را مثله کرده بکشند، مطمئن باشید اگر بیست نفر باشیم و بمیریم، سیصد نفر زنده خواهیم شد.
غبار رذایل و اختلافات را از سر و رویمان زدوده، چون روشنفکرانی حقیقی و متحد، پیش قراول کاروان بنی بشر خواهیم شد.
ما از مرگی که نتیجه اش قوی ترین و باقی ترین حیات است نمی ترسیم. ما اگر هم بمیریم، اسلام سالم خواهد ماند، سلامت باد این ملت مقدس اسلامی …!
۶⃣سؤال: چگونه با غیر مسلمانان مساوی خواهیم بود؟
◀️پاسخ: مساوات نیز در شرف و فضیلت نیست، در حقوق است. در حقوق هم، شاه و گدا مساوی اند.
شریعتی که می گوید دانسته بر موری پا مگذارید، و شما را از عذاب این کار بر حذر میدارد، چگونه ممکن است حقوق انسانها را اهمال کند؟
کلا (و حاشا) ما از دین (آن طور که باید و شاید) پیروی نکردیم.
آری، گمان می کنم (توجه به محاکمه حضرت علی و یک یهودی؛ هم چنین حضور صلاح الدین ایوبی – که مدار فخر شماست – با یک مسیحی بیچاره در دادگاه، خطای شما را تصحیح کند.)
زیرا مشروطه، حاکمیت ملت است، و حکومت خدمتگزار.
مشروطه اگر درست باشد فرماندار و استاندار رییس نیستند، خدمتکاران اجیر شده «ملت» هستند.
غیر مسلمان نمی تواند رییس شود، اما می تواند کارمند شود. فرض کنید کارمند بودن، نوعی ریاست و سروری ست؛ وقتی سه هزار نفر از غیر مسلمانان را در ریاست و سروری خود شریک کردیم، راه برای ریاست سیصد هزار نفر از مسلمانان در اطراف عالم باز می شود.
کسی که «یک» را از دست میدهد و در عوض «هزار» را به دست می آورد، ضرر نکرده است.
————————————-
#سعیدنورسی
منبع: تاریخچه حیات / نویسنده: سعیدنورسی / مترجم: داود وفایی / نشر احسان
? @said_nursi