پیامد خطرناک قایل شدن به وقوع نسخ در قرآن
پیامد خطرناک قایل شدن به وقوع نسخ در قرآن
نویسنده: دکتر جابرعلوانی/ مترجم :علی عزیزی
موضوع نسخ برخی از آیات قرآن کریم، مسئله ای است که خود قرآن آن را رد خواهد کرد و شناخت علمی ای که قرآن کریم آن را در دل و درون مسلمانان بنا انهاده، آن را نخواهد پذیرفت، زیرا موضوع نسخ از جمله مسایل پیچیده ای است که اقلمرو عقلانیت انسان را حتی قبل از آمدن اسلام نیز اشغال نموده و تا به امروز همچنان جای بحث و بررسی و اختلاف و مناقشه بوده است و در دوره های گوناگون تاریخی هریک از ادیان زمینی و آسمانی به گونه ای با این مشکل مواجه بوده اند، چون پتانسیل های انسان برای پیاده نمودن ارزش های دینی بر واقعیت های گوناگون زندگی همیشه در محدودیت بوده و در بسیاری از اوقات حتی عدم توانایی در برخی حوزه ها و مسایل دست و پای او را زنجیر کرده و به همین خاطر بوده که مردم در موضع گیری های شان در برابر اصول ادیان دچار اختلاف شده، برخی ها به تأویلات متون دینی با قرائت های بشری پناه برده، تا بتوانند میان دینی که مردم بدان پایبنداند و میان واقعیت زندگی و امکانات زندگی و حتی خود انسان و نیازمندیها و توانائیهای آن، هماهنگی برقرار نمایند؛ گاها برخی دیگر برای حل این بحران، راهکار توقف عملیات واجرای نمودن نصوص دسنی را پیشنهاد نموده و بعدا برای این راه کار خود توجیهاتی را نیزارایه داده و تا مابادا به عنوان فردی متجاوز از خطوط دیتی ای که بدان پایبند است، مرفی شود و فرد وهمچنین از جمله راهکارهای دیگر برای حل این معضل همان قایل شدن به وقوع نسخ بوده است : ادعای نسخ در واقع نزد ملت های پیشین به طور بد به کار گرفته شده و آن را نادرست فهم و تفسیر نموده اند.
هنگامی که حضرت عیسی با دلایل روشن و متقن پیش قوم یهود آمد، آنها حضرت عیسی را نپذیرفتند و تأکید می ورزیدند که بشارت های موسی و پیامبران قبل از او نیز برای آمدن پیامبری بزرگوار هرگز مقصودشان حضرت عیسی نیست، آنها می گفتند: شریعت ما ثابت و دیانت ما جاودانگی است و ما هیچ نیازی به تفسیر و تصدیق توسط رسالت عیسی نداریم؛ یعنی این که ما اندیشه نسخ را نخواهیم پذیرفت و هرگز اقرار نخواهیم کرد که رسالت حضرت موسی و پیام او منسوخ شده، آنها در این راستا، اندیشه ی «بداء» را مطرح و گفتند: عیسی مسیح گمان خواهد کرد که خداوند او را به عنوان پیامبر فرو فرستاده، کما اینکه خداوند برای وی توضیح داده و روشن نموده که بعد از موسی پیامبری خواهد آمد؛ أما ما دلایل بسیار قابل تأکید در دست داریم که بعد از حضرت موسی هیچ پیامبری جز « مسایا» نخواهد آمد و بنا به اعتقاد آنها صفت و ویژگی های «مسایا» قابل تطبیق بر عیسی مسیح نیست، آنها هر فرد دیگری را که بعد از حضرت موسی به عنوان پیامبر بیاید محکوم و راه انکار را در پیش خواهند گرفت، قرآن کریم به این موضوع اشاره خواهد نمود و می فرماید:
« وَلَقَدْ جَاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ» (غافر ۳۴)
در این راستا بود که هر پیامبری که وفات می یافت، موضع گیری آنها، این بود که خداوند دیگر کسی را به عنوان پیامبر مبعوث نخواهد کرد و به همین خاطر بود که آنها راه و مسیر قتل و کشتن پیامبران را در پیش گرفتند، زیرا به گمان خویش آنها با این موضع گیری ها و این رفتارها می توانند بر ثبات و ثابت بودن شریعت خویش محافظت نمایند، هرچند که رجال دینی و احبار آنها، در برخی از مراحل زندگی اشان حق تحریف و تغییر نصوص دینی را به خود داده بودند و مسایل و مباحثی دیگر را جایگزین آنها و احکام فراوانی که در تورات آمده بود، از جمله قانون رجم زناکار، را تغییر و تحریف نمودند.
همراه با این، آنها به مدت هفت قرن قبل از بعثت پیامبر در جزیره العرب سکونت گزیدند و چشم انتظار بعثت آن پیامبر شدند و نام و القاب عرب ها را بر خود و فرزندانشان می نهادند و با قبایل عرب وابستگی و همبستگی ایجاد کردند، همه اینها به خاطر چشم طمعی بود که به آن پیامبر دوخته بودند و تا آن پیامبر خاتم از اصل و نسب آنها مبعوث شود، ولی وقتی که پیامبر اسلام مبعوث شد و خلاف میل آنها از آب درآمد، آنها هرچند که دلایل روشنی نیز در دست داشتند، اما با او از در مخالفت و انکار وارد شدند، در حالی که او را همانند فرزندان خود می شناختند و همان راه و روش و استراتژی را با محمد در برگرفتند که قبلا با عیسی مسیح برگزیده بودند، بارها برای ترور و کشتن او تلاش و در بسیاری از جنگ ها با مشرکان علیه پیامبر هم پیمان شدند و تنها دلیل عدم اعتراف به آن، این بود که آنها گمان می بردند شریعت و دینشان ثابت و پایدار است و هرگز امکان ندارد خداوند رأی و نظر خود را در خصوص بنی اسرائیل و شریعت موسی تغییر دهد ، و بعد از موسی شریعت و پیامبری را مخالف با شریعت و رسالت و موسی بفرستد : همان گونه که خوانندگان تورات در برابر نصی که قایل به وجوب رجم فرد زناکار بود دست روی دست خویش گذاشتند و هیچ اعتراضی از آن نمودند، همان گونه نیز صفات پیامبر اسلام را در تورات تغییر دادند، در حالی که پیامبر را، بنا به شاخصه های ذکر شده در تورات، همانند فرزندان خویش می شناختند، آنها هر آنچه در توان داشتند برای زدودن شاخصه های «جهانی بودن» و «آسمانی بودن» شریعت اسلامی به کار بردند، در سوره اعراف در رابطه با شاخصهای شریعت اسلام آمده که:
« الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (اعراف ۱۵۷)
از جمله این شاخصه ها همان شاخص آسان گیری و مهرورزی و رحمت آفرینی و برداشتن غل و زنجیرهای ادیان گذشته بود، آنها تلاش فراوان انجام دادند تا اثبات نمایند که مصداق مژدها و پیش بینی های تورات، محمد نیست و در این راستا به انکار نسخ به عنوان گزینه ای برای رهایی از این پدیده ی تاریخی پناه بردند.
در چارچوب مناقشه ای که اهل کلام برای اثبات نسخ برگزار نمودند و این که نسخ را شاخصه ای از شاخصه های تمام ادیان و شریعت ها به شمار آوردند، کم کم زمینه را برای رسوخ و نفوذ اندیشه نسخ به عقلانیت مسلمان فراهم و به تدریج این مقوله بر سر زبانها جاری شد و روایت هایی نیز که اسرائیلیات و فرهنگ شفاهی فراوانی بدانها راه یافته بود، مقوله نسخ را با خود حمل کردند، همه بدین خاطر صورت گرفت تا مقوله ی نسخ را به عنوان ابزاری جهت فروریزی دلایل یهود در انکار ایمان به عیسی مسیح و بعدا به پیامبر اسلام به کار گیرند؛ اما بعدا موضوع نسخ تبدیل به سلاحی خطرناک شد که رو به سوی عقلانیت مسلمان نمود، برخی از علما اندیشه ی نسخ را پذیرفتند و آن را وارد جزئیات شریعت و قرآن و تبینات سنت پیامبر کردند، زیرا آنها به گمان خویش قایل شدن به نسخ در آینده می تواند یهود را وادار به تسلیم شدن در برابر نبوت و رسالت پیامبر اسلام نماید و حتی فقهاء برای رهایی از تعارضات و تناقضات خیالی موجود میان نصوص دینی به ویژه در حوزه سنت نبوی راه آسان نسخ را در پیش گرفتند. بدون شک در سنت و احادیث پیامبر نسخ راه پیدا کرده، چون پیامبر گرامی در شرایطی زندگی می کرد که دارای شاخصه ها و راه ها و راهکارهای ویژه خود برای پاسخ به مطالبات متون دینی و به تعامل با آن بود، به همین خاطر در سنت و احادیث پیامبر موارد فراوانی وجود دارد که می توان آن را در معنای لغوی ای که در احادیث آمده به نام نسخ نام گذاری نمود، احادیثی مانند: «نهیتکم عن زیاره القبور فوزروها نهیتکم عن لحوم الا ضاحی فوق ثلاث فأمسکوا ما بدا لکم» و از جمله آن، نص پیامبر از خوردن گوشت خر اهلی آن هم به خاطر ترس از این که مابادا در جریان رفت و آمد و ارتباطات، بحرانی به وجود بیاید.
پیامبر گرامی در آن شرایط و با آن ارزش های نازل شده قرآنی زندگی می کرد و در بطن این شرایط، عکس العمل آن شرایط و واقعیت و راه و روش های استقبال ازآیات قرآن کریم را پیگیری می نمود، ایشان که از شاخصه های مهربانی و مهرورزی برخوردار بودند، بسیار جدی پافشاری می ورزید که جامعه خویش را از انواع ناراحتی ها و ناآرامی ها دور نگه دارد و به همین خاطر بنا به حکمت خویش و بنا به هدایت دهی وحی الهی، ایشان فقه اولویات و فقه مقاصد و دیگر ابعاد تربیتی را ملاحظه و مورد مداقه قرار می داد تا بتواند فرازهای اعتقاد دینی و شریعت الهی و نظم زندگی را در واقعیت زندگی انسان مسلمان فراهم و نهادینه کند. در این شرایط و موقعیت بود که زمینه فراهم شد تا تلاش برای آمیخته و آمیزش احادیث پیامبر و قرآن کریم صورت گیرد و در این شرایط بسیار طبیعی است که موضوع نسخ نیز دچار آمیختگی شود و از حوزه احادیث و سنت نبوی به حوزه قرآن نیز سرایت نماید و درست در اینجا بود که مشکلی با آن شکل جدی بروز پیدا کرد.
به همین خاطر بود که امام شافعی در موقعیت تقویت موضع گیری اهل حدیث و حمایت از سنت نبوی قرار گرفت، آنگاه که موضوع نسخ قرآن توسط سنت نبوی و یا نسخ سنت نبوی توسط قرآن کریم مطرح شد، ایشان موضع گیری بسیار جدی و قوی اتخاذ نمود، طوری که بسیاری از علمایان هم عصر خویش از اندیشه امام شافعی سوء برداشت کردند، همانگونه که پیروان امام شافعی نیز، آنگاه که برای هموارسازی و آفتابی نمودن نظریه امام شافعی آمدند، نظریه «پشتیبان» و حمایت را مطرح کردند، آنها با این کار و تلاش بسیار از هدف و مقصد اصلی امام شافعی دور شدند، نظریه ای که امام شافعی خود را در برابر تصحیح و تبیین آن مسئول میدانست، بعد از آنکه پژوهش ها و تلاش هایش زمینه را برای اهل حدیث فراهم کرده بود تا کار آمیختگی و همسان سازی میان قرآن و سنت صورت گیرد، طوری که این آمیختگی و همسان سازی به جایی رسیده بود که فرق میان قرآن و سنت تنها در این خلاصه شده بود که قرآن کلامی معجزه آمیز و با تلاوت آن انسان عبادت را کسب خواهد کرد، اما سنت این گونه به شمار نمی آمد و هردوی قرآن و سنت را باهم وحی قلمداد و حتی با عبارت «آن دو وحی» از آنها تعبیر می نمودند. ولی این، موضوعی است که ما آن را در پژوهش هایمان پیرامون ارتباط میان قرآن و سنت حل و فصل کرده ایم که می توان بدانها مراجعه کرد، تا این امر روشن شود که نه قرآن و نه سنت پیامبر این آمیختگی را هرگز نخواهند پذیرفت، زیرا ارتباط میان آن دو کاملا روشن است و این هرگز بدین معنا نیست که از ارزش بالای سنت نبوی کاسته و به حجیت آن تعرض شده باشد، اما این بدان اصل قایل است که باید هریک از آن دو را سر جای خود نشاند و از هر نوع آمیختگی نامشروع جلوگیری به عمل آید. از اینجا است که می توان گفت: بنابر آن اصل و پایه ای که امام شافعی مطرح نموده، این که اصلا و مطلقا در قرآن نسخ وجود ندارد و هرگز برخی از قرآن برخی دیگر آن را نسخ نخواهد کرد، چون قرآن از جانب خداوند آمده:
« أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرً» (انساء ۸۲)
همان گونه که هرگز قرآن توسط سنت نبوی نسخ نمی شود، چون مسئولیت پیامبر خدا در برابر قرآن کریم تنها تلاوت قرآن و ابلاغ آن به مردم و پیروی از آن و یاددهی مردم به چگونگی پیروی و اجرای بنود آن بوده است و همراه با این، تمامی اقسامی که نویسندگان علوم قرانی و اصول الفقه ذکر کرده اند، در واقع هم ناشی از رسوبات همان میراث مصدومی است که باید گردن کج و تسلیم تصدیق قرآن و حاکمیت و فراگیری آن شد، چون برای برخی از سنت می توان برخی تأویلات آورد و گفته شود: که این حدیث «روایت بالمعنی» است و راوی – بنا به فهم خود – در الفاظ آن دخالت کرده، یا اینکه دلایل و روایاتی وجود دارد که می توان در صحت و دقت آن روایات جرح و شبه وارد کرد، اما باید این موضوع با جدیت و قطعیت گرفته شود، این که هرگز در قرآن نسخی وجود ندارد و هر آنچه که ادعای نسخ آن می شود، تنها نیازمند تلاش کمی است که آن دو قرائت را باهم جمع نماید و یکپارچگی ناگسستنی ساختار قرآنی و دیگر شاخصه های گفتمان قرآنی در آن مورد لحاظ قرار گیرد، تا آن موضوع حل و فصل و فهم و تفسیر و معنای آن روشن شود و تلاش در راستای فهم آیاتی که ادعای نسخ آنها شده، از همان قرن دوم هجری تا به امروز در تناقضات جوانه زده و هر اندازه برای مردم معنای این آیات و روایات توضیح داده شده، از ذهن مجتهدین و علماء آن تعارضات رخت بربسته، تا جانی که از مجموع آن آیاتی که آنها را وارد حوزه نسخ کرده بودند، نزد متاخرین تعداد آن آیات به ۶ یا ۵ آیه تقلیل پیدا کرده و در این میان، این تعداد معدود از آیات باقی مانده اند و تعارض میان آنان برداشته شده است .
————————
منبع : موضوع نسخ و موضع گیری قرآن / نویسنده: دکتر جابرعلوانی/ مترجم :علی عزیزی / نشر احسان
?مقالاتی در باب نسخ در قرآن و حقیقت آن
?متن کامل مقالات را در نوگرا بخوانید??
?نسخ ، نسخ در اصطلاح علمای سلف و متآخرین ، ممکن بودن نسخ
نویسنده : پروفسور مصطفی ابراهیم زلمی/ ترجمه: ابوبکر حسن زاده
?فرق های مهم میان نسخ به معنی خاص و تخصیص
نویسنده : پروفسور مصطفی ابراهیم زلمی/ ترجمه: ابوبکر حسن زاده
?معنای تشریع در شریعت
نویسنده : محمد علی سایس / مترجم: عبدالاحد فضلی
?ناسخ و منسوخ در قرآن
استاد شهید ناصر سبحانی
?شریعت خداوند چگونه می تواند جاودانه باشد؟
نویسنده: استاد ناصر سبحانی / ترجمه: محمد کریم سروش مهر
نسخ در ترازوی عقل و بررسی موضوع نسخ قرآن
نویسنده: محمد عماره / مترجم: یاسین عبدی
پیامد خطرناک قایل شدن به وقوع نسخ در قرآن
نویسنده: دکتر جابرعلوانی/ مترجم :علی عزیزی
? @eslahe