دلایل پیامبر خدا ابراهیم برای یکتاپرستی
دلایل پیامبر خدا ابراهیم برای یکتاپرستی
? ابوالاعلی مودودی
مترجم: عبدالغنی سلیمقنبرزهی
{…إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ ([الشعراء -۷۷]{ ٱلَّذِی خَلَقَنِی … }[ ۷۸] «…جز پروردگار جهانیان»«همان کس که مرا آفریده است…»
این نخستین دلیلی است که با توجه به آن خدا و تنها خدا مستحق عبادت است. شنوندگان هم این حقیقت را میدانستند و می پذیرفتند که آفریدگار آنان خدا است و این را هم میپذیرفتند که در آفرینش آنان هیچ کسی هیچ سهمی ندارد. حتی عقیدهی قوم ابراهیم (ع) و تمام مشرکان دربارهی معبودان خودشان هم این بود که آنان مخلوق خدا هستند. غیر از دهریان، هیچ کس دیگری در دنیا، منکر آفریدگار کاینات بودنِ خدا نبوده است؛ از این رو نخستین دلیل ابراهیم (ع) این بود که من تنها عبادت کسی را درست و برحق می دانم که مرا آفریده است. کس دیگری چگونه می تواند مستحق عبادت من باشد، در حالی که در آفرینش من هیچ سهمی نداشته است. مخلوق خالق خود را که باید بندگی کند اما کس دیگری را چرا بایستی پرستش و بندگی کند؟
{…فَهُوَ یَهْدِینِ} [۷۸] {وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ}[۷۹] {وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ}[۸۰] «…و سپس همو است که راهنماییم میکند.» و آن کس که اوست که خوراکم میدهد و سیرابم می گرداند.»«و چون بیمار شوم اوست که شفایم می دهد.»
این دومین دلیلی است که با توجه به آن خدا و تنها خدا مستحق عبادت است. اگر خدا پس از آفرینش انسان او را به حال خود رها کرده بود و به هیچ وجه جویای حال او نمیشد و رابطهی خود را با او قطع می کرد، در آن صورت دلیل منطقیای برای این امر ممکن بود وجود داشته باشد که انسان برای طلب هدایت و یاری به جست و جوی کسان دیگری غیر از او بر آید. اما او که افزون بر آفریدن، مسؤلیت راهنمایی، نگهداری، حفاظت و حاجت روائی را هم خود بر عهده گرفته است. از همان لحظه که انسان چشم به جهان میگشاید، از یک سو در سینهی مادرش شیر به جوشش می آید و از سوی دیگر یک نیروی نامرئی به او روش مکیدن شیر و بلعیدن آن را میآموزد.
سپس سلسلهی راهنمایی او از لحظهی نخست تولد تا آخرین لحظات زندگی پیوسته ادامه مییابد. هر نوع سر و سامانی که انسان در هر مرحلهای از زندگیاش برای رشد و نمو و بقا و تکامل خود به آنها نیاز پیدا میکند، آفریدگارش تمام آنها را از زمین گرفته تا آسمان در هر سو فراهم کرده است. برای به کارگیری این امکانات و استفادهی از آنها، به هرنوع توانایی و استعدادی که او نیاز پیدا کند، تمام آنها در ذات او به ودیعت نهاده شده است و در هر بخشی از زندگی به هر نوع راهنماییای که نیاز دارد، آن راهنمایی هم تدارک دیده شده است. در کنار این برای نگهداری وجود انسانی و حفظ آن از آفتها، بیماریها، ویروس های کشنده و تاثیر انواع سموم، در جسم خود او چنان امکاناتی گذاشته شده است که علم انسان هنوز نتوانسته است تمام آنها را در بر بگیرد.
اگر این تدابیر وجود نمیداشت، فرو رفتن یک خار معمولی هم برای انسان کشنده میشد و تلاش انسان برای درمان خودش به هیچ وجه به موفقیت نمیرسید. هنگامی که این رحمت و ربوبیت فراگیر آفریدگار هر لحظه از هر جنبهای به داد انسان میرسد، چه حماقت و جهالتی بزرگ تر از این میتواند وجود داشته باشد که انسان در برابر ذات دیگری سر نیاز را خم کند و برای حاجت روایی و مشکل گشایی دامن دیگری را بگیرد.
{وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ} [۸۱] [وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیٓـَٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ][الشعراء – آیه ۸۲] «و آن کس که مرا میمیراند و سپس زندهام می گرداند.»«و آن کس که امید دارم روز جزا خطایم را بر من ببخشاید.»
این سومین دلیلی است که با توجه به آن خدا و تنها خدا مستحق عبادت است. مسئلهی انسان با خدایش تنها به همین دنیا و زندگی آن محدود نیست که از قدم گذاشتن در مرز زندگی آغاز و بر آخرین تنفس به هنگام مرگ به پایان برسد، بلکه پس از آن نیز سرانجام او تماما در دست خدا است. همان خدایی که او را به وجود آورده است، سر انجام او را از این دنیا فرا میخواند و هیچ قدرتی در دنیا وجود ندارد که از این باز گشت انسان جلوگیری کند. تا به امروز هیچ دارو، یا طبیب، یا اله و الههای نتوانسته است جلوی دستی را بگیرد که انسان را از این جا بیرون می برد، حتی انسانهای بیشماری که انسانهای دیگر آنان را معبود قرار داده پرستش کردهاند،
مرگ خودشان را هم نتوانسته اند به تاخیر بیندازند. این تنها خدا است که تصمیم میگیرد چه کسی را کی بایستی از این دنیا فرا خواند و هرگاه دستور احضار کسی از نزد او صادر شود، او چه بخواهد و چه نخواهد بایستی برود. سپس تنها همین خدا است که به تنهایی تصمیم میگیرد که کی تمام انسانهایی را که به این دنیا آمده و رفتهاند، بار دیگر زنده بر انگیزد و از آنها دربارهی عملکردشان در زندگی این دنیا حساب و کتاب به عمل آورد. در آن هنگام هم کسی این توان را ندارد که کسی را از زنده بر انگیخته شدن دوباره نجات بدهد، یا خود نجات یابد. هیچ کس چاره ای جز بلند شدن به دستور او و حاضر شدن در دادگاه او ندارد.
سپس تنها همان خدا به تنهایی داور آن دادگاه خواهد بود و کس دیگری ذره ای در اختیارات او شریک نخواهد بود. کیفر دادن یا عفو کردن تنها در دست خود او خواهد بود. هیچ کس این توان را نخواهد داشت که کسی را که او بخواهد کیفر دهد ببخشاید و ببرد و یا آن که کسی را که او بخواهد عفو کند، کیفر دهد. کسانی که در دنیا آنها را مختار اخذ بخشش می پندارند، آنها برای بخشیده شدن خودشان محتاج فضل و کرم او خواهند بود. با وجود این حقایق هرکه کسی جز خدا را بندگی و پرستش کند، اسباب بد فرجامی خود را با دستان خود فراهم آورده است. فکر کن تمام سرنوشت انسان از دنیا تا آخرت در اختیار خدا باشد، ولی آن نادان برای ساختن سرنوشت اش به کسانی مراجعه کند که در اختیار آنها هیچ چیزی نیست! چه بدبختیای بزرگ تر از این می تواند وجود داشته باشد.
——————————–
? منبع: تفسیر تفهیم القرآن، تالیف: ابوالاعلی مودودی، مترجم: عبدالغنی سلیمقنبرزهی