بیداری اسلامیدعوت و داعیمطالب جدید

چگونگی پیدایش و شکل‌گیری علم دعوت و پیوند و ارتباط علم دعوت با دیگر علوم شرعی

چگونگی پیدایش و شکل‌گیری علم دعوت و پیوند و ارتباط علم دعوت با دیگر علوم شرعی

نویسنده : دکتر محمد ابوالفتح البیانونی/ مترجم: عبدالرحمن زمان‌پور

دعوت اسلامی برای نخستین بار، به طور علمی و عملی، زمانی شروع شد که رسول الله(ص) در بین مردم قیام کرد، و آنان را به سوی خدا فراخواند و آیات قرآن را بر آنان تلاوت کرد، و به کسانی که دعوتش را اجابت کرده بودند؛ کتاب و حکمت آموخت و به تزکیه و تهذیب آنان پرداخت. رسول خدا(ص) در این راه آزار و اذیت‌های قریش را تحمل کرد و صبر پیشه نمود و دیگران را نیز به صبر و شکیبایی توصیه کرد. تا این که خداوند دین او را پیروز گردانید و پیام توحید را اعتلا بخشید و وعده‌ی خویش به مؤمنان را محقق ساخت. خداوند در قرآن مجید در این باره می‌فرماید:

«‏ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ‏»توبه/۳۳

«‏خدا است که پیغمبر خود ( محمّد ) را همراه با هدایت و دین راستین ( به میان مردم ) روانه کرده است تا این آئین ( کامل و شامل ) را بر همه آئینها پیروز گرداند ( و به منصّه ظهورش رساند ) هرچند که مشرکان نپسندند .‏»

بعد از رسول خدا(ص) اصحاب گرانقدرش و خلفای راشدین – رضی الله عنهم – از او پیروی کرده و بار سنگین امانت الهی را به دوش کشیدند، و راه او را ادامه دادند، و در نتیجه هدایت‌گر و هدایت یافته شدند. بعد از آن تابعین (یعنی رهروان نیکوکار ایشان)، راه آنان را دنبال کردند به نحو احسن به ادای وظیفه پرداختند. سپس نسل در نسل، آن راه را ادامه داده، با تبلیغ و ترویج دین اسلام و آن را در همه جا منتشر ساختند، و برای پیشبرد این رسالت آسمانی، با کوشش‌های فردی و جمعی، در تمامی عصرها، همدیگر را یاری کردند. به گونه‌ای که هر فرد مسلمان زندگی و کامیابی دنیا و آخرت خویش را در گرو دعوت به سوی خدا می‌دانست و هیچ چیزی او را از این کار باز نمی‌داشت، و مانع او در امر دعوت نمی‌شد، و در واقع تمام هستی و دارایی خود را در این راه می‌بخشید.

به همین منوال، دولت اسلامی نیز مهمترین و اساسی‌ترین وظیفه و واجبات خود را دعوت الی الله می‌دانست تا آن جا که دعوت را رمز پایداری و استواری حکومت به شمار می‌آورد. در نتیجه، دولت اسلامی برای دعوت برنامه‌ریزی می‌کرد و تمام سیاست‌های داخلی و خارجی خود را بر اساس مصالح دعوت تنظیم می‌کرد.

از جمله: محافظت از احکام اسلام، و اجرای آن و برپاداشتن حدود الهی، و روانه کردن دعوتگران به دیگر ممالک و استقبال از هیأت‌های خارجی، و پاسداری از مرزها و اعزام سپاه و تدارک ساز و برگ جنگی؛ در رأس برنامه‌ها و وظایف دولت اسلامی قرار داشت.

همه‌ی این برنامه‌ها، جامعه‌ی اسلامی را – با تمام اجزا و سازمان‌هایش – به مجتمع دعوی واحدی تبدیل کرده بود که بر اساس مصالح این دعوت، کار می‌کرد و به نوعی، مصداق کامل این توصیف الهی درباره‌ی مؤمنان بود:

«ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‏»حج/۶۱

«‏( مسأله ) به همین منوال است ( و این وعده از سوی خدای قادر توانا است . بلی ) خدا که شب را در روز ، و روز را در شب داخل می‌گرداند ( و از یکی می‌کاهد و بر یکی می‌افزاید و طبق نظام معیّنی چرخه زمان را به گردش می‌اندازد ) و او شنوای ( گفتار ستمدیدگان و ) بینای ( کردار ستمگران ) است ( و داد مظلومان را از ظالمان می‌گیرد ) .»

در چنین جامعه‌ای، نیازی به پیدایش علم ویژه‌ای به نام علم دعوت نبود. به همین دلیل سازمان‌های دعوی یا غیر دعوی در آن یافت نمی‌شد. اما بعدها، در جامعه‌ی اسلامی، نسلی پدید آمد که بسیاری از ویژگی‌های گذشتگان را تباه کردند و از بسیاری واجبات غفلت ورزیدند در نتیجه، جوامعی به وجود آمد که دعوتگران عامل، در آن کم بود و خانه‌نشینان و ترک کنندگان کار دعوت، زیاد. در آن جوامع، مفاهیم نادرست تا بدان جا رشد کرد که علم را از عمل جدا ساخت و برکت علم از جامعه محو و ناپدید شد، و افرادی پدید آمدند که تنها به «علم» اهمیت دادند و «عمل» را فراموش کردند و در مقابل، عده‌ای دیگر نیز – فردی یا جمعی – بر اساس «جهل» کار کردند و در نتیجه‌ی رواج چنین اندیشه‌ای، مصایب پیاپی به مسلمانان روی آورد و دعوت، نشاط و پویایی خود را از دست داد. تا این‌که همراه با سقوط خلافت اسلامی، قوی‌ترین پایه‌های دعوت اسلامی نیز در عالی‌ترین سازمان‌های دعوی، هدف قرار گرفت و درهم شکست. سپس برخی از مسلمانان از خواب غفلت بیدار شدند و به بزرگی مصیبتی که دامن جامعه‌ی اسلامی را گرفته بود، پی بردند و کوشیدند تا دعوت اسلامی را احیا کنند. در نتیجه تلاش‌های فردی و جمعی، و همچنین علمی و عملی متعددی، در این زمینه صورت گرفت و در این میان، نیاز به دانش تازه‎ای به نام علم دعوت، پدید آمد. علمی که متکی بر فهم کتاب و سنت، و بر روش پاک نبوی(ص) و خلافت راشدین استوار باشد و با بهره‌گیری از تجربه‌های طولانی حرکت دعوی، در طول اعصار و زمانهای گذشته مسیر خود را روشن کند و مسلمانان را در شاهراه ادای وظیفه و مسئولیتی که برای آن خلق شده‌اند قرار دهد. زیرا خداوند متعال در این باره می‌فرماید:

«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ‏»آل عمران/۱۱۰

«‏شما ( ای پیروان محمّد ) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید ( مادام که ) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید . و اگر اهل کتاب ( مثل شما به چنین برنامه و آئین درخشانی ) ایمان بیاورند ، برای ایشان بهتر است ( از باور و آئینی که برآنند . ولی تنها عدّه کمی ) از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق ( و خارج از حدود ایمان و وظائف آن ) هستند .‏»

از این رو نویسندگان و دعوتگران، کتاب‌های فراوانی راجع به علم دعوت نوشتند و خدمات ارزنده‌ای تقدیم این علم کردند، تا آن که مؤسسه‌ها و سازمان‌هایی به نام دعوت به وجود آمد و افراد و جماعت‌هایی با این عنوان، معروف شدند. ما، اینک در عصری زندگی می‌کنیم که دعوت، جزو یکی از شاخه‌های علوم به شمار می‌آید و سازمان‌های آموزشی و برنامه‌های درسی ویژه‌ی خود را دارد. اما چون در برنامه‌ها و شیوه‌ها و ابزار دعوت، اشتباهاتی دیده می‌شود و در بعضی اصول و قواعد آن، نقص و نابسامانی‌هایی وجود دارد؛ و در پاره‌ای از مفاهیم آن پیچیدگی‌ها و ابهاماتی مشهود است؛ بیش از پیش به توضیح و تنصیح این علم احساس نیاز می‌شود.

همان طور که در مقدمه بدان اشاره کردم، این علم نوپا – همچون هر علم جدید و نوپای دیگر – نیازمند خدماتی از قبیل تبیین مبانی، تعریف دقیق اصطلاحات و اصلاح طرح‌ها و برنامه‌ها است.

امید است این مقدمه‌ی مختصر که درباره‌ی شکل‌گیری و پیدایش علم دعوت نوشته شده بتواند به تأمین پاره‌ای نیازها، و محقق ساختن اهداف کلی نوشتار، کمک کند.

پیوند و ارتباط علم دعوت با دیگر علوم شرعی

بی‌شک، علوم شرعی بر حسب موضوعات آن، متنوع و گوناگون است و هر یک از این علوم به بررسی جنبه‌ای از جنبه‌های کامل و شامل علوم اسلامی می‌پردازد.

هر که جریان شکل‌گیری، و سیر و طبیعت علوم اسلامی را مورد بررسی قرار دهد؛ در می‌یابد که علوم اسلامی، به یکی از امور سه‌گانه که اسلام آن را آورده، یعنی ملت، شریعت و برنامه و منهج، برمی‌گردد که در «اصطلاح» دین یا اسلام، خلاصه می‌شود.

خداوند بندگانش را به پذیرش این امور سه‌گانه فرمان داده و بیان فرموده که «ملت» یکی، اما شریعت‌ها و برنامه‌ها و مناهج، متعدد است. خداوند سبحان در آیاتی از قرآن مجید یکی بودن ملت را این‌گونه بیان می‌فرماید:

«ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏»نحل/۱۲۳

«‏سپس ( قرنها بعد از ابراهیم ، تو را به پیغمبری برگزیدیم ) و به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم پیروی کن که حقگرا ( و دور از انحراف ) بود و از زمره مشرکان نبود.»

همچنین فرمود:

«قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِّلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ *قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏*لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ‏»انعام/۱۶۱-۱۶۳

«‏بگو : بیگمان پروردگارم ( با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گسترده جهانی ) مرا به راه راست رهنمود کرده است . و آن دین راست و استوار و پابرجا ، یعنی دین ابراهیم است . همان کسی که حقّگرا ( و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان ) بود و از زمره مشرکان نبود.* ‏بگو : نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است ( و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان می‌کوشم و در این راه می‌میرم ، تا حیاتم ذخیره مماتم شود)* ‏خدا را هیچ شریکی نیست ، و به همین دستور داده شده‌ام ، و من اوّلین مسلمان ( در میان امت خود ، و مخلص‌ترین فرد در میان همه انسانها برای خدا ) هستم.»

و باز فرمود:

«قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ * وَاتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبَآئِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ ‏»یوسف/۳۷-۳۸

«یوسف ) گفت : پیش از آن که جیره غذائی شما به شما برسد ، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت . این ( تعبیر رؤیا و خبر از غیب ) که به شما می‌گویم از چیزهائی است که پروردگارم به من آموخته است ( و به من وحی فرموده است ) ، چرا که من از ( ورود به ) کیش گروهی دست کشیده‌ام که به خدا نمی‌گروند و به روز بازپسین ایمان ندارند* ‏و من از آئین پدران ( و نیاکان ) خود ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده‌ام ( و به دنبال ایشان رفته‌ام ) . ما ( انبیاء ) را نسزد که چیزی را انباز خدا کنیم . این ( توحید و یگانه‌پرستی ) ، لطف خدا است در حق ما ( انبیاء که افتخار تبلیغ آن را پیدا کرده‌ایم ) و در حق همه مردمان ( که با پذیرش آن راه بهشت را می‌سپرند ) ولیکن بیشتر مردمان سپاسگزاری ( چنین لطفی را ) نمی‌کنند ( و چیزهائی را انباز خدا می‌نمایند که کاری از آنها ساخته نیست )»

باز، خداوند متعال متعدد بودن شریعت‌ها و برنامه‌ها را، در آیاتی از کلام الله مجید این‌گونه بیان فرموده است:

«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ اللّهِ وَکَانُواْ عَلَیْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ *وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ*وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَهُدًى وَمَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ *‏وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‏* وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‏‏»مائده/۴۴-۴۸

«‏ما تورات را ( بر موسی ) نازل کردیم که در آن رهنمودی ( به سوی حق ) و نوری ( زداینده تاریکیهای جهل و نادانی ، و پرتوانداز بر احکام الهی ) بود . پیغمبرانی که تسلیم فرمان خدا بودند بدان برای یهودیان حکم می‌کردند ، و نیز خداپرستان و دانشمندانی بدان حکم می‌کردند که امانتداران و پاسداران کتاب خدا بودند . پس ( ای علماء یهودیان ، و شما ای مؤمنان ! ) از مردم نهراسید و بلکه از من بهراسید ( و همچون سلف صالح خود محافظان و مراقبان کتاب خدا و مجریان احکام آسمانی باشید ) و آیات مرا به بهای ناچیز ( دنیا ، همچون رشوه و جاه و مقام ) نفروشید و ( بدانید که ) هرکس برابر آن چیزی حکم نکند که خداوند نازل کرده است ( و قصد توهین به احکام الهی را داشته باشد ) او و امثال او بیگمان کافرند * ‏و در آن ( کتاب آسمانی ، تورات نام ) بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان ( کشته می‌شود ) و چشم در برابر چشم ( کور می‌شود ) و بینی در برابر بینی ( قطع می‌شود ) و گوش در برابر گوش ( بریده می‌شود ) و دندان در برابر دندان ( کشیده می‌شود ) و جراحتها قصاص دارد ( و جانی بدان اندازه و به همان منوال زخمی می‌گردد که جراحت وارد کرده است اگر مثل آن جراحات ممکن گردد و خوف جان در میان نباشد ) . و اگر کسی آن را ببخشد ( و از قصاص صرف نظر کند ) ، این کار باعث بخشش ( برخی از گناهان ) او می‌گردد . و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ( اعم از قصاص و غیره ) او و امثال او ستمگر بشمارند.* ‏و به دنبال آنان ( یعنی پیغمبران پیشین ) ، عیسی پسر مریم را بر راه و روش ایشان فرستادیم که تصدیق‌کننده توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود ، و برای او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی ( به سوی حق ) و نوری ( زداینده تاریکیهای جهل و نادانی ، و پرتوانداز بر احکام الهی ) بود ، و تورات را تصدیق می‌کرد که پیش از آن نازل شده بود ، و برای پرهیزگاران راهنما و پنددهنده بود.* ‏( ما پس از نزول انجیل بر عیسی ، به طرفداران او دستور دادیم که ) باید پیروان انجیل به چیزی ( از احکام ) حکم کنند که خدا در انجیل نازل کرده است ، و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ، او و امثال او متمرّد ( از شریعت خدا ) هستند.* ‏و بر تو ( ای پیغمبر ) کتاب ( کامل و شامل قرآن ) را نازل کردیم که ( در همه احکام و اخبار خود ) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین ( آسمانی ) ، و شاهد ( بر صحّت و سقم ) و حافظ ( اصول مسائل ) آنها است . پس ( اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند ) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان ، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان .  ( ای مردم ! ) برای هر ملّتی از شما راهی ( برای رسیدن به حقائق ) و برنامه‌ای ( جهت بیان احکام ) قرار داده‌ایم . اگر خدا می‌خواست همه شما ( مردمان ) را ملّت واحدی می‌کرد ( و بر یک روال و یک سرشت می‌سرشت ، و لذا راه و برنامه ارشادی آنان در همه امکنه و ازمنه یکی می‌شد ) و امّا ( خدا چنین نکرد ) تا شما را در آنچه ( از شرائع ) به شما داده است بیازماید ( و فرمانبردار یزدان و سرکش از فرمان منّان جدا و معلوم شود ) . پس ( فرصت را دریابید و ) به سوی نیکیها بشتابید ( و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و بدانید که ) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود ، و از آنچه در آن اختلاف می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد کرد ( و هر یک را برابر کردار خوب یا بد پاداش و پادافره خواهد داد ).»

اکنون تنها کافی است بدانیم که امروزه در دانشگاه‌های اسلامی، مطالعه و بررسی مبحث ملت، در دانشکده‌ی عقیده، مطالعه و بررسی شریعت در «دانشکده‌ی کتاب و سنت» و نیز «دانشکده‌ی فقه و اصول فقه» و مطالعه و بررسی منهج، در «دانشکده‌ی دعوت» صورت می‌گیرد.

بررسی و مطالعه‌ی همه‌ی آنها، در واقع مطالعه و بررسی دین واحدی است که هر سه موضوع ملت، شریعت و منهج را در برمی‌گیرد. به همین دلیل تفکیک کامل این رشته‌ها یا توجه به یکی از آنها و بی‌توجهی به موضوعات دیگر، در واقع تجزیه‌ی مجموعه‌ی به هم پیوسته‌ای است که جز با پیوستگی و هماهنگی کامل آن، این دین، صحیح، سالم و کامل باقی نخواهد ماند.

دعوتگر به سوی خدا، مردم را به هر سه مورد، یعنی ملت، شریعت و منهج فرا می‌خواند، و کسی که ملت و شریعت را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهد لازم است منهج و راه صحیح آن را بشناسد. بنابراین، مطالعه و بررسی هر یک از این رشته‌ها، مستلزم شناخت رشته‌های دیگر است و اگر تفاوتی بین آنها باشد، از دو جهت است: یکی در نوع تخصص و دیگر این که صاحبان هر تخصصی، بعضی از موضوعات علمی مربوط به رشته‌ی تخصصی خویش را بیش از موضوعات دیگر مورد مطالعه‌ی عمیق و ریشه‌ای قرار میدهند، و تخصص‌شان در همان زمینه بیشتر است.

هر چند نخستین توجه و عنایت، به بخش عقیده شامل مطالعه و بررسی عقیده است، که در برگیرنده‌ی اصول و فروع ملت و بررسی ملت‌ها و گروه‌های دیگر است، اما لازمه‌ی سالم ماندن پژوهشگر این علم از لغزش، آگاهی از شریعت و منهج است تا بداند چگونه این عقیده را تعلیم دهد، و دیگران را به سوی آن فراخواند، و در زندگی خویش نیز اجرا کند در غیر اینصورت، ارائه‌ی نتیجه‌ی مطالعه و بررسی وی در این زمینه تنها نظریه‌ای بیش نخواهد بود.

با این که بخش قرآن و سنت و بخش اصول و فقه نیز، ابتدا به تدریس و بررسی قرآن کریم، و حدیث شریف و اصول و احکام فقه، پرداخته، اما پژوهشگر این علوم، از شناخت صحیح ملت و عقیده‌ای که اساس آن به شمار می‌رود، هم‌چنین از منهج و شیوه‌ای که به وسیله‌ی آن این شریعت را تدریس می‌کند، و مردم را به آن فرا می‌خواند، و به دیگران نیز می‌آموزد و تلاش می‌کند تا در زندگی مردم به آن عمل شود، بی‌نیاز نیست زیرا در صورت عدم آگاهی و شناخت وی از علوم مذکور، عبادت‌هایش خشک و بی‌روح خواهد بود، و مطالعه و بررسی وی در زمینه‌ی کتاب و سنت نیز، جز به ارائه نظریه‌ای نخواهد انجامید.

همچنان که در بخش دعوت نیز که ابتدا به بررسی تاریخ و اصول دعوت و شناخت مناهج و شیوه‌ها و وسایل دعوت و مانند آنها می‌پردازد، پژوهشگر علم دعوت برای سالم ماندن عقیده و شریعتش، و داشتن بینش و بصیرت نسبت به آنچه مردم را به سوی آن فرا می‌خواند، نیازمند شناخت صحیح ملت و عقیده، و اطلاع کافی از احکام عملی شرعی است وگرنه عملش در مسیر هدایت نبوده و دعوتش به گمراهی می‌انجامد. خداوند متعال در این باره می‌فرماید:

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ »یوسف/۱۰۸

«‏بگو : این راه من است که من ( مردمان را ) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم ( چنین می‌باشند ) ، و خدا را منزّه ( از انباز و نقص و دیگر ناشایست ) می‌دانم ، و من از زمره مشرکان نمی‌باشم ( و کسی و چیزی را شریک خدا نمی‌انگارم )»

با توجه به این توضیحات، معلوم می‌شود که اختلاف رشته‌های علمی، در رعایت ترتیب اولویت‌بندی، و مقدم داشتن یک واحد علمی بر واحد علمی دیگر، صرفاً به اصل تخصص و زمینه‌ی عمل آن بر می‌گردد و این امر، به معنی برتری علمی بر علم دیگر، یا ترجیح تخصصی بر تخصص دیگر نیست. از این رو، هر بخش از این بخش‌ها، باید به دانشجویان خود در حد مختصر و مفید، واحدهای علمی دیگر را هم – هر چند که در اصل جزو رشته‌ی تخصصی آن‌ها نباشد – ارائه کنند.

برای مشخص کردن ارتباط تخصص‌های علمی با یکدیگر، و حدود پیوستگی آنان، می‌توان این‌گونه بیان کرد که ملت و شریعت و منهج، همچون آب زلالی است که از جای معینی سرچشمه می‌گیرد، و سپس به جوی‌ها و کانال‌ها هدایت می‌شود، تا زمین سیراب کرده و دانه‌ها را برویاند، و گل‌ها و گیاهان را شکوفا سازد و مردم نیز از آن آب زلال و گوارا بیاشامند. بنابراین سرچشمه و مکان جوشیدن، همان ملت واحد و ثابت، و آبی که از چشمه فوران می‌کند و جریان می‌یابد و زمین را سیراب کرده باعث رشد و نمو گیاهان می‌شود و مردم نیز از آن می‌نوشند همان شریعت کامل و مستمر است و جوی‌ها و کانال‌های آبیاری نیز که در جای جای باغ و مزارع وجود دارد و آب در چهار چوب و محدوده‌ی آن به جریان می‌افتد و مردم می‌توانند از آن آب به صورت درست و کامل بهره ببرند؛ همان منهج روشن است.

بنابراین هر ضعف و کاهشی که در فوران آب سرچشمه رخ دهد، تأثیر زیادی بر میزان آب خروجی از سرچشمه می‌گذارد، و این امر باعث کند شدن حرکت آب در جوی‌ها و کانال‌ها و همچنین کاهش منافع آن می‌گردد و مناطق بسیاری دچار قحطی و خشکی و بی‌آبی می‌شوند. بدین‌گونه، هر غریب و ناآشنایی با وارد شدن به این چشمه، می‌تواند آن آب زلال را تیره و کدر سازد و آن را از حالت و شکل اولیه‌اش خارج کند. همچنین هر نقص و خرابی که در جوی‌ها و کانال‌های عبور آب پدید آید، جریان انتقال آب را به تأخیر می‌اندازد و میزان سهم و استفاده مردم از آن آب کاهش می‌یابد، تا آن جا که گاه به سبب خرابی و نقص جدول‌ها و کانال‌ها، آب به جاهایی نفوذ می‌کند که جریان و نفوذ آن زیان‌آور است. پس هر اندازه ما در نگهداری و سالم‌سازی چشمه، و دوام و بقای آن، بیشتر بکوشیم، و در مرمت و حفظ سلامت جدول‌ها و کانال‌ها و ازدیاد آن تلاش کنیم؛ می‌توانیم از پاکی و شدت فوران آب چشمه؛ و نتایج و فواید زیاد آن برخوردار شویم و آن را برای خود حفظ کنیم. سهل‌انگاری و بی‌توجهی به چشمه و کانال‌های آب‌رسانی، کاهش آب و کم شدن منافع آن، و تیرگی و تغییر در طبیعت آب را در پی دارد و سبب ملال خاطر و رنج و گرفتاری ما می‌شود.

مطالب مرتبط:

تعریف علم دعوت ، فرق دعوت و تبلیغ و گستردگی دایره دعوت

 

—————————–

نام کتاب: درآمدی بر علم دعوت / مؤلف: دکتر محمد ابوالفتح البیانونی / مترجم: عبدالرحمن زمان‌پور/ تهران: نشر احسان،۱۳۸۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا