چگونگی تأثیر قرآن در عرب
چگونگی تأثیر قرآن در عرب
نویسنده: رشید رضا، مترجم: محمد علی خلیلی
تاثیر قرآن در عرب ، از چند قرن قبل از اسلام عده ای از اعراب بکیش یهود و عده ی دیگری بکیش مسیحی در آمده اند و طبعا هر گروهی از آنها مردم رابکیشی که داشته دعوت می کردند و آنرا خوب می دانسته و با وجود این هیچکس آنها را مذمت نکرد و آنها را پست نشمرد و دشمن نداشت همواره شعرای عرب از یهود و نصاری مانند کفار دارای جاه و مقام و احترامی بودند که سزاوار آنها بود ولی هیچگاه این گروه در مکه ریاستی نداشتند و در کیش یهودی و مسیحی در آن شهر هیچ حکومتی و نفوذی نداشت …
در این مورد بخوانید: چرا از قرآن سود نمی بریم؟! و تاثیرپذیری ما از قرآن کم شده است؟
بنابرین قریش از آن ها واهمه ای نداشتند زیرا آن ها را مزاحم ریاست دینی و مدنی خود نمیدانستند ولی چون محمد (ص) ظاهر شد و قرآن را آورد و آیات آن کتاب آسمانی را بر آنها خواند بکلی مضطرب و مشوش شدند و اول بر او شوریدند و تا توانستند مقاومت نمودند ولی طولی نکشید که با او هم صدا شده و شورش بزرک و بی مانند خود را بر پا کردند و عالم را زیر و زیر کرده اخلاق و عادات و عقول و اوضاع سیاسی و مدنی و اجتماعی کلیه ملل جهان را منقلب ساختند و عالم دیگری که معهود نبود بوجود آوردند و این تأثیری که قرآن در عرب کرده و شورش و انقلابی که در آنها بر پا کرده بر دو قسم بود.
اول : تزلزل و اضطرابی که در مشرکین ایجاد کرد.
دوم – تربیتی است که از مسلمان کرده و نفوس آنها را پاک و بی آلایش نموده و ریشه دشمنی و نادانی و ستم و تباه کاری را از وجود آنها بر طرف ساخته و بر اثر همین تأثیر بوده که آن اصلاح عظیم در عالم روی داده است پس بد نیست برای این که به اهمیت این تأثیر پی بریم مختصری از حالت اعراب را هنگام ظهور اسلام بیان کنیم …
بار ها گفته ایم که خداوند عالم ملت عرب و مخصوصا قریش را برای اجرای اصلاحاتی که میخواسته در عالم بنماید مستعد و آماده کرده زیرا از سایر ملل از حیث فطرت اولیه سالمتر بودند و لغت و زبانشان برای ادای مطلب و تعبیر آن کاملتر و مؤثرتر بوده و نظر باینکه زیر بار اطاعت کسی نرفته بودند و با حکومات و نظامات آن روزی آشنا نشده و زیر بار ارشاد دینی نبودند تا با خرافات خود بر عقول و عقاید آنها حکمفرمایی کرده افکارشان را فاسد نمایند . در عقل و اراده و استقلال و فکر قویتر بودند و اذهان ساده و بی آلایش آنها برای قبول هر اصلاحی آماده تر و مستعد تر مینمود پس وقتی محمد(ص) میان آنها به پیغمبری برگزیده شد و این قرآن را که به حقیقت و راه راست دلالت میکند با خود آورد ملت عرب استعداد فطریش برای قبول این دعوت کاملا آماده و مهیا بود …
آری حالت عمومی و روحیه عرب این بود ولی رؤساء قریش که در اثر مسافرت و دیدن کشورهای ایران و روم تا حدی با معیشت شهری آشنا شده بودند و دارایی بالسنه وسیعی بدست آورده یک عظمت دروغینی داشتند و به شهوات نفسانی و خوشی و عیش و عشرت سرگرم بودند میخواستند ریاست و مقام دینی خود را که در اثر پرده و کلید دارای کعبه داشتند حفظ کنند و ریاست این خانه را که از دوره ابراهیم و اسماعیل در دلها عظمتی داشت و اعراب به آن متوجه بودند برای خود داشته باشند بنا براین به مخالفت برخاستند زیرا یقین کردند که این کیش تازه این پایگاه را از دست آنها خواهد گرفت و با سادگی که دارد ممکن است بعضی مستمندان و بندگان را بر آنها برتری دهد، زیرا از ابتدای ظهورش قریش و پدرانشان را که مایه افتخارشان می باشد به جهل و ستم و زشت کاری نسبت می دهد و آن ها را به چهار پایان تشبیه میکند . بنا براین و بعللی که ذکر شد تمام قوای خود را صرف باز داشتن محمد (ص) از اینکار نموده و درصدد بر آمدند اگر چه هم او را بر خود بزرگ و فرمانده کرده باشند از پیشرفت آن مشروع و کیش اسلامی جلوگیری کرده باشند و به قدری در این کار جدی و کوشا بودند که از هر گونه فدا کاری خود داری نداشتند و اموال خود را بر او عرضه نمودند تا آنقدر داشته باشد که از همه آنها دارا تر شود ولی حضرت حتی با ترغیب به ثروت و حکومت و بزرگی قانع نشده و از گفته خود برنگشت و به عم خود ابوطالب که واسطه بین قریش بود آن پاسخ بی مانند را که شدت اعتقاد او را به این امر می رساند داده گفت .
( به خدا اگر آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند. که من ازا ین امر دست بکشم نخواهم پذیرفت آنقدر خواهم کوشید تا خداوند دین خود را ظاهر و آشکار سازد و یا در این راه تباه شوم …
بنابراین چون مأیوس شدند با هم متفق و همدست گردیدند که برای جلوگیری از دعوت او میان او و مردم در بازارهای موسمی و هنگام حج مانع شوند و مردم را از آمدن نزد او و شنیدن گفته هایش بازدارند و کسانی را که در پنهانی باو ایمان آورده اند شکنجه و آزار کنند مگر آنکه در حمایت کسانی باشند که حامی آنها از آزار و شکنجه باشند با وجود آنچه گفته شد این اشخاص که بزرگان قریش بودند و در ناز و نعمت و دارایی و عیش و عشرت سرگرم بودند راستگویی محمد (ص) را از همه کسی بهتر می دانستند.
و این آیه درباره ی آنها فرود آمده (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ) سوره ی انعام آیه (۳۳)
این ها برای حفظ ریاست و فرمانروایی بهره مندی از شهوات و حرص زیادی که بمال داشتند با حقیقت ستیزه نمودند و اگر می خواستند ایمان می آوردند زیرا آن ها از همه کس بهتر دعوت اسلامی قرآن را می فهمیدند بنابراین سزاوار آن بود که اول آن ها آن را پذیرفته باشند ولی حب ریاست چشم باطن آن ها را کور کرد از حق روی گردان شده و مانند فرعون و قارون و هامان که به آیات موسی نگرویدند این ها نیز از استماع حق و متابعت آن روی تافتند و مصداق این آیه شدند (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا) سوره ی نمل آیه (۱۴)
—————————
منبع: وحی محمدی، مولف: رشید رضا، مترجم: محمد علی خلیلی