اندیشه

فضیلت عقل در اسلام

عقل در اسلامفضیلت عقل در اسلام

نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی

هیچ آیینی را نمی توان یافت که به اندازه ی اسلام عقل و اندیشیدن و صاحبان تفکر و اندیشه را مورد اکرام و احترام قرار دهد، و انسان را به اندیشیدن و تفکر فراخوانده و به تعقل و تدبر تشویق نموده باشد، و در کتاب و رسالت خود خطاب به مردم می فرماید:

(أَفَلاَ تَعْقِلُونَ )(البقره: ۴۴)

« آیا نمی‌فهمید؟ »

(أَفَلَا یَنظُرُونَ )(الغاشیه: ۱۷)

« چرا توجه و تحقیق نمی ورزند.»

( لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ )(البقره: ۷۳)

« تا این که دریابید.»

( لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ‏)(البقره: ۲۱۹)

«شاید بیندیشید. »

( أَوَلَمْ یَنظُرُواْ )(الاعراف: ۱۸۵)

«چرا توجه و تحقیق نمی کنند. »

(أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا )(الروم: ۸)

« آیا با خود نمی‌اندیشند. »

(لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ )(البقره: ۱۶۴)

« نشانه‌هائی است برای مردمی که تعقّل ورزند. »

(الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ )(یونس: ۲۴)

«آیه‌ها ( ی خویش ) را برای قومی تشریح و تبیین می‌کنیم که می‌اندیشند. »

یکی از بدیع ترین و زیباترین آیه که در مورد اهمیت تدبر و تعقل در قرآن آمده این آیه است که می فرماید:

(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا )(سبأ: ۴۶)

« بگو : من شما را تنها یک نصیحت می‌کنم ، و آن این است که : خالصانه برای خدا ، دو نفر دو نفر ، و یا یک نفر یک نفر ، برخیزید ( و اندیشه‌های خفته را زنده کنید ) . سپس  بیندیشید. »

معنی و پیام این آیه آن است که: خداوند بیش از هر چیز قیام به این مسئولیت را از انسان می خواهد که با عقل و اندیشه و دل های خود به سوی خداوندی که به او و آفریدگاری و تدبر امور توسط او ایمان دارند، مخلصانه و صادقانه در جستجوی هدایت به سوی حقیقت باشند، و تحت تأثیر اندیشه های گروهی انحرافی قرار نگیرند، و از مردم نهراسند و دچار مجامله گری با آنان نشوند. همه ی آن ها به همراه دوست مورد اطمینان خویش، حتی در صورت ضرورت به تنهایی «مثنی و فرادی» در ارتباط با نبوت و رسالت بیندیشند، زیرا در نهایت تعقل و اندیشه ورزی آزادانه آنان را به حق و حقیقت رهنمون خواهد شد.

علمای عقل گرا تعقل را به عنوان یکی از مبانی تکلیف و محور ثواب و عقاب نگاه می کنند و بر این باورند که نقل بر اساس «عقل» استوار است، زیرا اگر به وسیله ی عقل وجود خداوند و صدق و راستی پیامبر (ص) به اثبات نمی رسید، وحی نیز اثبات نمی شد. این عقل است که نبوت و صداقت پیامبر را از طریق معجزات دال بر صداقت او بر اساس دلالتی عقلی به اثبات می رساند. و پس از آن است که عقل برای دریافت و تلقی وحی که نیرویی برتر از اوست، خود را برکنار می نماید.

در همین ارتباط است که علمای محقق و مسلمان بر این باورند که: ایمان مقلد مطلق به خاطر آنکه بر اساس دلیل و برهان استوار نیست، پذیرفتنی نمی باشد.

( إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ )(الزخرف: ۲۳)

«ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم ( که بت‌پرستی را بر همگان واجب کرده است ) و ما هم قطعاً ( بر شیوه ایشان ماندگار می‌شویم و ) به دنبال آنان می‌رویم .

و قرآن همه کسانی را که دارای ادعایی هستند، برای اثبات ادعایشان به ارائه دلیل فرامی خواند. در غیر این صورت ادعای آن ها را مردود و غیر قابل قبول می شمارد. به همین دلیل در مقام گفت و گو با مشرکین می فرماید:

( قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ )(النمل: ۶۴)

«بگو : دلیل و برهان خود را بیان دارید اگر راست می‌گوئید ( که جز خدا معبودهای دیگری هم وجود دارند ) .»

و همچنین می فرماید:

( أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَهً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ )(الأنبیاء: ۲۴)

«آیا آنان غیر از یزدان ، معبودهائی را ( سزاوار پرستش دیده و ) به خدائی گرفته‌اند ؟ ! بگو : دلیل خود را ( بر این شرک ) بیان دارید .»

و در مقام ارائه دلیل در مقابل اهل کتاب می فرماید:

(‏ وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَن کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‏) (البقره: ۱۱۱)

«‏ و گویند : جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز ( کس دیگری ) به بهشت در نمی‌آید . این آرزو و دلخوشیهای ایشان است ( و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمی‌باشد ) . بگو : اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید . ‏»

عقاید و باورها بایستی بر اساس دلایل و براهین یقینی استوار باشند، نه بر شک و اوهام، به همین دلیل است که خداوند مشرکین را مورد ملامت قرار می دهد و می فرماید:

(‏ وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَهُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَهُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ ‏) (الجاثیه: ۳۲)

«‏ و هنگامی که گفته می‌شد : وعده خدا راست است ( و کیفر هر کسی را در سرای دیگر به تمام و کمال می‌دهد ) و قیامت حتماً فرا می‌رسد و هیچ گونه شکّی در رخ دادن آن نیست ، می‌گفتید : ما نمی‌دانیم قیامت چیست ! ما تنها گمانی ( درباره آن ) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم ( که قیامت فرا برسد ) . ‏»

همچنین می فرماید:

(‏ وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ ‏)(الجاثیه: ۲۴)

«‏ منکران رستاخیز می‌گویند : حیاتی جز همین زندگی دنیائی که در آن بسر می‌بریم در کار نیست . گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای ایشان را می‌گیرند ، و جز طبیعت و روزگار ، ما را هلاک نمی‌سازد ! آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمی‌گویند ، و بلکه تنها گمان می‌برند و تخمین می‌زنند . ‏»

به همین خاطر آنچه که در برخی از ادیان وجود دارد که ایمان را چیزی خارج از دایره ی عقل و منطق و اندیشه می دانند، و تنها بر اساس تسلیم و تقلید محض است که آن را می پذیرند، حتی این اصل در میان آن ها عمومیت یافته است که: «چشمانت را ببند و ایمان بیاور» و یا «چشمانت را ببند و از من پیروی کن» در اسلام دارای هیچ جایگاه و مشروعیتی نیست.

و حرام و نارواست که انسان مسلمان نیروها و اسبابی را مانند: «سمع و بصر و قلب» که خداوند آن ها را در اختیار او قرار داده تا بر اساس تحقیق و بررسی به معرفت صحیح دست پیدا کند، تعطیل نماید، و به دنبال شک و گمان و اوهام بیفتد. خداوند متعال می فرماید:

(‏ وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ‏)(الاسراء: ۳۶)

«‏ از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی . بی‌گمان ( انسان در برابر کارهائی که ) چشم و گوش و دل همه ( و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند ) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد . ‏»

علما در تفسیر این آیه می گویند: خداوند متعال از سخن بدون آگاهی نهی فرموده و از پیروی از شک و گمان پرهیز داده است. در صحیحین روایتی آمده است که می فرماید:

«از گمان و شک به شدت پرهیز کنید، زیرا گمان و شک بدترین سخن و کلام است».

و در سنن ابوداود آمده است که:

«بدترین تکیه گاه انسان می گویند و گمان می برند است».

عاطل و باطل گرانیدن نیروها و اسباب کسب دانش و معرفتی مانند: شنوایی و بینایی و قلب، انسان را از اوج انسان اندیشمند و متفکر به چاه ذلّت و خواری چهارپایان سرنگون می نماید. حتی انسان را از چهارپایان گمراه تر می گرداند، زیرا به حیوانات مانند انسان نیروی تمیز و ادراک داده نشده است. و به همین دلیل انسان هایی که بر روی تعقل و تفکر خویش مهر باطل و تعطیلی می زنند، سزاوارند که سوخت آتش جهنم بشوند. خداوند متعال می فرماید:

(‏ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ‏)(الاعراف: ۱۷۹)

«‏ ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را آفریده و ( در جهان ) پراکنده کرده‌ایم که سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است .  ( این بدان خاطر است که ) آنان دلهائی دارند که بدانها ( آیات رهنمون به کمالات را ) نمی‌فهمند ، و چشمهائی دارند که بدانها ( نشانه‌های خداشناسی و یکتاپرستی را ) نمی‌بینند ، و گوشهائی دارند که بدانها ( مواعظ و اندرزهای زندگی‌ساز را ) نمی‌شنوند . اینان ( چون از این اعضاء چنان که باید سود نمی‌جویند و منافع و مضارّ خود را از هم تشخیص نمی‌دهند ) همسان چهارپایانند و بلکه سرگشته‌ترند ( چرا که چهارپایان از سنن فطرت پا فراتر نمی‌گذارند ، ولی اینان راه افراط و تفریط می‌پویند ) . اینان واقعاً بی‌خبر ( از صلاح دنیاو آخرت خود ) هستند . ‏»

قرآن مشرکین را به خاطر پیروی از ظن و گمان در ارتباط با باورهای خویش، باورهایی که به جز یقین و اطمینان استوار بر بصیرت و برهان به کار آن نمی آید، مورد عتاب و سرزنش قرار می دهد. و در مورد خدایانشان آنان را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:

(إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ )(النجم: ۲۳)

« اینها فقط نامهائی ( بی‌محتوی و اسمهائی بی‌مسمی ) است که شما و پدرانتان ( از پیش خود ) بر آنها گذاشته‌اند . هرگز خداوند دلیل و حجتی ( بر صحت آنها ) نازل نکرده است . آنان جز از گمانهای بی‌اساس و از هواهای نفس پیروی نمی‌کنند .»

و در ارتباط با قتل حضرت مسیح به همان صورت که بت پرستان را مورد سرزنش قرار داد، آنان را نیز مورد عتاب قرار می دهد و می فرماید:

(مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِیناً  بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ )(النساء: ۱۵۷- ۱۵۸)

«راجع بدو در شکّ و گمانند و آگاهی بدان ندارند و تنها به گمان سخن می‌گویند و ( باید بدانند که ) یقیناً او را نکشته‌اند ( و قطعاً مقتول کس دیگری بوده است ) . بلکه خداوند او را ( از دست آنان رهاند و پس از گذشت روزگاری که خود می‌داند ، وی را میراند و ) در پیش خود به مرتبه والائی رساند.»

برای هیچ مسلمانی روا نیست که اندیشه و نگرش خود را در مورد آفرینش و آغاز و انجام و علت ها و اسرار آن به جز از خداوند آفریدگار هستی بیاموزد، زیرا برای همه ی آن چیزهایی که امور غیبی و عقیده و ایمان به خداوند و ملایک و کتاب های آسمانی و پیامبران و جهان آخرت و اهداف نهایی و اسرار آفرینش به جز سرچشمه ی نبوت و حقیقت رسالت اوست، منبع و سرچشمه ی دیگری وجود ندارد.

کسی که می خواهد در مورد دستگاهی خاص معلوماتو آگاهی دقیقی داشته باشد و هدف از ساخته شدن آن را به خوبی بداند، لازم است از: شخص یا کارخانه ی سازنده ی آن پرس و جو و تحقیق نماید. خداوند نیز آفریدگار نظام آفرینش و کهکشان ها و زمین و ماه و خورشید و همه آنچه را که می بینیم و نمی بینیم می باشد. و تنها اوست که می تواند حقایق و آگاهی های یقینی را در ارتباط با اسرار آفرینش و اهداف آن در اختیار ما قرار بدهد.

(‏ أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ‏) (الملک: ۱۴)

«‏ مگر کسی که ( مردمان را ) می‌آفریند ( حال و وضع ایشان را ) نمی‌داند ، و حال این که او دقیق و باریک بین بس آگاهی است‌ ؟ ! ‏»

همه ی مکاتب و فلسفه هایی که به گمان خود آفرینش و اسرار آن را تفسیر و تعریف نموده اند به این دلیل که اساس نظریاتشان تنها بر شک و گمان است با حق و حقیقت هیچ گونه سازگاری ندارند.

( وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً )(النجم: ۲۸)

« و ظن و گمان هم ( در بخش اعتقادات ، به کسی سودی نمی‌رساند ، و انسان را ) بی‌نیاز از حق نمی‌گرداند. »

——————————————————————————-

منبع: معرفت و معنویت / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی / انتشارات: نشر احسان ۱۳۷۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا